- عنوان: The Push
- نویسنده: Ashley Audrain
- سال انتشار: 2021
- تعداد صفحه: 230
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 2.28 مگابایت
خانه شما در شب می درخشد، انگار همه چیز در داخل آتش گرفته است. پرده هایی که او برای پنجره ها انتخاب کرده شبیه کتان هستند. کتانی گران قیمت. بافت آنقدر گشاد است که معمولاً می توانم حال و هوای شما را بخوانم. من می توانم دختر را تماشا کنم که دم اسبی اش را در حالی که تکالیفش را تمام می کند. من میتوانم پسر کوچکی را تماشا کنم که توپهای تنیس را روی سقف دوازده فوتی پرتاب میکند، در حالی که همسرت با شلوار شلوار در اتاق نشیمن پرت میشود و آشفتگی روز را برعکس میکند. اسباببازیها در سبد قرار میگیرند. بالش ها روی کاناپه. با این حال، امشب پرده ها را باز گذاشته اید. شاید برای دیدن بارش برف. شاید دختر شما بتواند به دنبال گوزن شمالی باشد. او مدتهاست که دیگر باور نمی کند، اما برای شما تظاهر خواهد کرد. هر چیزی برای تو همه شما لباس پوشیدید بچهها چهارخانه همرنگ هستند، روی عثمانی چرمی نشستهاند، در حالی که همسرت با تلفنش عکسشان را میگیرد. دختر دست پسر را گرفته است. شما در پشت اتاق با دستگاه پخش صدا کلنجار میروید و همسرتان با شما صحبت میکند، اما انگشتتان را بالا میگیرید – تقریباً متوجه شدهاید. دختر می پرد و زن شما پسر را جارو می کند و می چرخند. شما یک نوشیدنی را بلند می کنید، اسکاچ، و یک بار، دو بار آن را می نوشید، و مانند یک نوزاد خوابیده، از صفحه خارج می شوید. اینطوری همیشه شروع به رقصیدن می کنید. شما او را ببرید. سرش را عقب می اندازد. شما او را وارونه می کنید. دخترت برای بوسیدن بابا و همسرت نوشیدنی تو را برایت نگه می دارد. او به سمت درخت تکان می خورد و یک رشته چراغ را تنظیم می کند که کاملاً درست نیست. و سپس همه شما می ایستید و به سمت یکدیگر خم می شوید و یک صدا یک کلمه فریاد می زنید، یک کلمه، کاملاً زمان بندی شده، و سپس همه شما دوباره حرکت می کنید – این آهنگی است که شما خوب می دانید. همسر شما از اتاق بیرون میرود و صورت پسرش به صورت رباتیک دنبال میشود. من آن حس را به یاد دارم. از مورد نیاز بودن مسابقات. او برمی گردد تا شمع های روی مانتو تزئین شده را روشن کند و من نمی دانم که آیا شاخه های صنوبر واقعی هستند، آیا بوی مزرعه درختی می دهند. به خودم اجازه میدهم برای لحظهای تصور کنم که آن شاخهها را تماشا میکنم در حالی که امشب همه شما میخوابید، شعلهور میشوند. من تصور میکنم که درخشش گرم و زرد کرهای خانهتان به قرمزی تند و تیز تبدیل میشود. پسر یک پوکر آهنی برداشته است و دختر قبل از اینکه شما یا همسرتان متوجه شوید آن را به آرامی برمی دارد. خواهر خوب یاور. محافظ.
Your house glows at night like everything inside is on fire. The drapes she chose for the windows look like linen. Expensive linen. The weave is loose enough that I can usually read your mood. I can watch the girl flip her ponytail while she finishes homework. I can watch the little boy toss tennis balls at the twelve-foot ceiling while your wife lunges around the living room in leggings, reversing the day’s mess. Toys back in the basket. Pillows back on the couch. Tonight, though, you’ve left the drapes open. Maybe to see the snow falling. Maybe so your daughter could look for reindeer. She’s long stopped believing, but she will pretend for you. Anything for you. You’ve all dressed up. The children are in matching plaid, sitting on the leather ottoman as your wife takes their picture with her phone. The girl is holding the boy’s hand. You’re fiddling with the record player at the back of the room and your wife is speaking to you, but you hold up a finger—you’ve almost got it. The girl jumps up and your wife, she sweeps up the boy, and they spin. You lift a drink, Scotch, and sip it once, twice, and slink from the record like it’s a sleeping baby. That’s how you always start to dance. You take him. He throws his head back. You tip him upside down. Your daughter reaches up for Daddy’s kiss and your wife holds your drink for you. She sways over to the tree and adjusts a string of lights that isn’t sitting quite right. And then you all stop and lean toward one another and shout something in unison, some word, perfectly timed, and then you all move again—this is a song you know well. Your wife slips out of the room and her son’s face follows robotically. I remember that feeling. Of being the needed one. Matches. She comes back to light the candles on the decorated mantel and I wonder if the snaking fir boughs are real, if they smell like the tree farm. I let myself imagine, for a moment, watching those boughs go up in flames while you all sleep tonight. I imagine the warm, butter-yellow glow of your house turning to a hot, crackling red. The boy has picked up an iron poker and the girl gently takes it away before you or your wife notices. The good sister. The helper. The protector.
نظرات کاربران