- عنوان: The One You Cannot Have
- نویسنده: Preeti_Shenoy
- سال انتشار: 2013
- تعداد صفحه: 131
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 0.59 مگابایت
ریشه کن کردن خود هرگز آسان نیست و اکنون که آخرین لحظه فرا رسیده است، خود را ناآماده می بینم. فکر نمیکنم مارک حتی متوجه خلاء من در درونم شود. همه چیز آماده است، امان؟ پس حتماً منتظر بازگشت به هند هستید؟» در حالی که در مبل چرمی مخملی فرو میرود و به دنبال یک قوطی آبجو میرود، میگوید. به دیوارهای برهنهای که نقاشیهای مدهوبانی که از هندوستان گرفته بودم، آویزان شده بودند، نگاه میکنم و سوراخهای به جا مانده از میخها را بررسی میکنم. من و مارک آنها را دو سال پیش، زمانی که به این آپارتمان نقل مکان کرده بودم، به دیوار کوبیده بودیم. میخ های کنده شده توسط مارک اکنون روی زمین دراز کشیده اند. من در جواب میگویم: «میدانی، در هند، ما مجبور نیستیم کارهایی از این قبیل انجام دهیم،» در حالی که از سؤال او اجتناب میکنم، به جای آن روی وظیفهای که در دست داریم تمرکز میکنم. من لوله پرکننده دیواری را که در Thorns، بهترین فروشگاه نورویچ برای همه این چیزها، خریداری شده است، بیرون می آورم. من به آن نگاه می کنم. “دکوراتور پرکننده انعطاف پذیر. برای آب بندی و پر کردن شکاف ها و شکاف ها قبل از تزئین. مقدار لازم درزگیر را با دقت فشار می دهم و دو سوراخ دیوار را پر می کنم. کارهای تعمیری ام را تکمیل می کنم و برای تحسین آن کنار می ایستم. حالا فقط به یک لایه رنگ نیاز دارد. ‘درست است. میدانم. و در هند، شما زندگی یک مهاراجه را با چهار خدمتکار انجام می دهید تا دستور شما را انجام دهند، مارک در حالی که یک تکه آبجو می گیرد و پایش را روی میز قهوه می گذارد، پاسخ می دهد. «خب، نه چهار خدمتکار. اما حداقل میتوانیم از عهده استخدام افرادی برای شستن لباسهایمان برآییم و بندهایی در قراردادهای اجارهای نداریم که فرد را مجبور به پرکردن چنین سوراخهایی کند. مارک میخندد “پر کردن سوراخ ها خیلی بد نیست، نه؟” او سعی می کند لهجه ای استرالیایی بسازد، اما به طرز بدی شکست خورد و بسیار انگلیسی به نظر می رسد. جواب میدهم: «بستگی به کدامها دارد،» و هر دو میخندیم، خندههایمان تا حدودی احساساتم را کاهش میدهد. تمام میخ ها را پاک می کنم و گرد و غبار روی زمین را جارو می کنم. مارک دومین لایه رنگ را به تکه کاری من روی دیوار اضافه می کند. به او میگویم: «بهاندازه جدید به نظر میرسد». و این کار را می کند. هوم میدانی، امان، من به این فکر میکردم که وقتی شما در آنجا مستقر شدید، برای سفر به هند برنامهریزی کنم. “تو باید، مارک. هند یک مکان فوق العاده است. سواحل، کوهها، تپهها، فرهنگهای زیادی دارد – شما آن را نام ببرید، من پاسخ میدهم.
Uprooting oneself is never easy and now that the final moment has come, I find myself unprepared. I don’t think Mark even realises the emptiness I feel inside me. ‘All set, Aman? You must be looking forward to moving back to India then?’ he says, as he sinks into the plush leather sofa and reaches for a can of beer. I look at the bare walls where the Madhubhani paintings I had got from India had hung and I examine the holes left by the nails. Mark and I had hammered them into the wall, two years ago, when I had moved into this flat. The nails yanked out by Mark lie on the floor now. ‘You know, in India, we don’t have to do stuff like this,’ I reply, avoiding his question, concentrating instead on the task at hand. I take out the tube of wall-filler bought at Thorns, the best store in Norwich for all such things. I look at it. ‘Flexible filler decorator. For sealing and filling gaps and cracks before decorating,’ it reads. I squeeze out the required amount of the sealant carefully and fill the two holes in the wall. I add finishing touches to my repair work and stand back to admire it. Now it only needs a coat of paint. ‘That’s right. I know. And in India, you lead the life of a maharaja with four servants to do your bidding,’ replies Mark as he takes a swig of beer, resting his leg on the coffee table. ‘Well, not four servants. But at least we can afford to hire people to do our laundry and we don’t have clauses in our rental agreements which force one to fill holes like this,’ I reply. Mark chuckles. ‘Filling holes ain’t so bad, eh?’ he drawls trying to do an Australian accent, but failing miserably and sounding very much English. ‘Depends on which ones,’ I retort and we both laugh, our laughter abating my feelings somewhat. I clear up all the nails and sweep up the dust on the floor. Mark adds a second coat of paint to my patch-work on the wall. ‘It looks as good as new,’ I tell him. And it does. ‘Hmmm. You know, Aman, I was thinking of planning a trip to India once you’re settled there,’ he says. ‘You must, Mark. India is a fantastic place. It has beaches, mountains, hills, tons of culture—you name it,’ I reply.
این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.
Download: The One You Cannot Have
نظرات کاربران