مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود رمان انگلیسی “گرفتن خوش شانس” – یک رمان عاشقانه تاریخی سلطنتی

  • عنوان: The Lucky Catch -A Regency Historical Romance
  • نویسنده: Margaux Thorne
  • سال انتشار: 2025
  • تعداد صفحه: 112
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 1.96 مگابایت
خون خون خیلی زیاد لیدی مگی روی پاهایش تکان می خورد، حرارتی که از گردنش بلند شد. او به موجودی رقت‌انگیز و آسیب‌دیده اشاره کرد که او در آغوش شدید ساموئل اورت لنگان آویزان شد و کتک خورد. عمه اش به تندی به او دستور داد: «نگاه نکن، مگی،» و یک بادبزن پهن را با عصبانیت برای گردن رنگ پریده او تکان داد. “این رفتار وحشیانه برای چشمان یک زن جوان مناسب نیست، حتی برای چشمان شما.” مگی که بیش از حد مجذوب صحنه دراماتیکی بود که به تازگی پخش شده بود، اجازه داد خار سر بخورد. او به هر حال نتوانست پاسخ دهد. گلویش خشک شد و برای همیشه قفل شد وقتی مرد شرور را دنبال می کرد – واین، صدای فریاد کسی را شنیده بود – به هوش آمد و در آغوش مربی کریکتش تقلا کرد. ساموئل که هرگز سخنان رنگارنگ خود را حتی در حضور خانم‌ها تعدیل نمی‌کرد، لعن و نفرین به راه انداخت و واین را از کلیسای کوچک بیرون کشید و بقیه مهمانان عروسی از نزدیک پشت سر گذاشتند. مگی شروع به تعقیب کرد، اما عمه آلیس او را متوقف کرد و دستی محکم روی بازویش گذاشت و او را مجبور کرد در تخته اش بماند. آلیس پارس کرد: “اوه، نه. “پدر و مادرت از من خواستند که مراقب تو باشم و این دقیقاً کاری است که من می خواهم انجام دهم. آنها وقتی بشنوند که شما در صحنه قتل بوده اید … در مراسم عروسی، چه فکری می کنند؟” مگی به سمت محراب چرخید. دوست او، روتی ویتروز، در کنار همسرش، آقای هری هلمز، محکم ایستاده بود و به شدت به پهلویش تکیه داده بود. Ruthie علیرغم وضعیت بد، به طرز قابل توجهی آهنگسازی شده بود. سرهای او و هری در کنار هم بودند و آن‌ها پشت سر هم زمزمه می‌کردند. کت هری به خون لکه‌دار شد، هرچند که ظاهرش خیلی بهتر از وین بود. در حالی که این زوج لنگان از راهرو به سمت خروجی می‌رفتند، آه بزرگ مگی از سقف سنگی بیرون آمد. روتی هنگام عبور چشمانش را دید و سر به مگی تکان داد و ظاهراً به او گفت که حالش خوب است. یا به همان اندازه که ممکن است کسی بعد از شلیک به شوهرش و نزدیک به قتل در حین نذر عروسی، خوب باشد. مگی رو به دوستش کرد. او بیخود پاسخ داد: “این صحنه قتل نبود.” “هیچکس نمرده.” آلیس زمزمه کرد. “خب، هنوز کسی نیست. اوضاع برای قاتل خوب به نظر نمی رسد. آیا چهره آقای اورت را وقتی که اسلحه را از دست آن مرد وحشتناک بیرون زد، دیدی؟” وزش باد هوادارش باعث شد مگی به لرزه بیفتد. «فکر نمی‌کنم قبلاً او را تا این حد عصبانی ندیده باشم.» مگی پوزخندی را خفه کرد. واضح است که آلیس برای باشگاه کریکت آنها بازی نکرده است. ساموئل، مربی باشگاه، معمولاً هر زمان که مگی توپی را در زمین می انداخت، عصبانی می شد. او کلیسا را ​​اسکن کرد. بیچاره روتی. این عروسی نبود که مگی برای دوستش آرزو کرده بود. درست است، روتی هفته‌ها قبل با هری ازدواج کرده بود، اما او قصد داشت خاطره‌ای دیگر و خاص‌تر را برای او به یادگار بگذارد. هفته گذشته، پس از اینکه باشگاه کریکت بانوان لندن در بازی نمایشگاهی خود در برابر تیم محلی باث بازی کرد، هری هم تیمی های همسرش را جمع کرد و آنها را به مراسم دعوت کرد و گفت که می خواهد این یک غافلگیری باشد. به جای شرمساری، او توضیح داده بود که اولین باری که آنها نذرهای خود را رد و بدل کردند، خیلی رمانتیک نبود. او امیدوار بود که وضعیت را اصلاح کند و عروسی را که لیاقتش را داشت به روتی بدهد. مگی فکر کرد که آیا هری دوباره تلاش خواهد کرد. یا شاید او فقط ضررهای خود را کاهش داده است. درست بود، اینکه مردی بخواهد در وسط مراسم به شما شلیک کند، رویا نبود. با این حال خاطره انگیز بود صادقانه بگویم، بالا رفتن سخت خواهد بود. با رفتن مهمانان نهایی، ردپاها در کف سنگفرش محو شدند. مگی با غیبت گفت: “باید برویم.” به دلایلی، او نمی خواست آخرین نفر در کلیسا باشد. چیزی در مورد آن به طرز عجیبی بیمارگونه بود.

BLOOD. SO MUCH blood. Lady Maggie swayed on her feet, a flash of heat spiking up her neck. She zeroed in on the pathetic, damaged creature as he hung limp and beaten in Samuel Everett’s fierce hold. “Don’t look, Maggie,” her aunt ordered her sharply, waving a wide fan furiously at her pale neck. “This brutish behavior is not fit for a young woman’s eyes… not even yours.” Too entranced by the dramatic scene that had just played out, Maggie let the barb slide. She couldn’t respond anyway. Her throat felt dry and permanently locked as she followed the dastardly man—Vine, she’d heard somebody scream—gain consciousness and struggle in her cricket coach’s arms. Samuel, who was never one to temper his colorful words even in the presence of ladies, launched a tirade of curses and dragged Vine out of the chapel, with the remainder of the wedding guests following close behind. Maggie began to follow, but Aunt Alice stopped her, placing a strict hand on her arm, forcing her to stay in her pew. “Oh, no you don’t. Stay and catch your breath,” Alice barked. “Your parents asked me to watch over you and that’s exactly what I’m going to do. What will they think when they hear that you’ve been at the scene of murder… at a wedding ceremony, no less?” Maggie spun to the altar. Her friend, Ruthie Waitrose, stood strong with her husband, Mr. Harry Holmes, leaning heavily against her side. Ruthie was remarkably composed despite the gory situation. Hers and Harry’s heads were together as they whispered back and forth. Blood stained Harry’s jacket, though he appeared in much better shape than Vine. As the couple limped down the aisle toward the exit, Maggie’s great sigh of relief bounced off the stone ceiling. Ruthie met her eyes as she passed and nodded to Maggie, seemingly telling her she was fine. Or as fine as someone could be after having their husband shot at and almost killed during their wedding vows. Maggie turned to her friend. “This wasn’t the scene of a murder,” she replied off-hand. “No one died.” Alice humphed. “Well, no one yet. Things don’t look good for the assassin. Did you see the look on Mr. Everett’s face when he knocked the gun out of that horrible man’s hand?” The billowing wind from her fan caused Maggie to shiver. “I don’t think I’ve ever seen him that angry before.” Maggie stifled a smirk. Clearly, Alice did not play for their cricket club. Samuel, the club’s coach, was usually that angry whenever Maggie dropped a ball in the field. She scanned the chapel. Poor Ruthie. It wasn’t the wedding Maggie had wished for her friend. Granted, Ruthie had already married Harry weeks before, but he’d planned to give her another, more special memory. Last week, after the London Ladies Cricket Club had played in their exhibition game against the local team in Bath, Harry had gathered his wife’s teammates and invited them to the ceremony, saying that he’d wanted it to be a surprise. Rather bashfully, he’d explained that the first time they exchanged vows hadn’t been terribly romantic. He’d hoped to rectify the situation and give Ruthie the wedding she deserved. Maggie wondered if Harry would try again. Or maybe he’d just cut his losses. It was true, having a man try to shoot you dead in the middle of the ceremony wasn’t the stuff of dreams; however, it was memorable. Frankly, it would be hard to top. Footsteps faded into the cobblestone floor as the final guests left. “We should go,” Maggie said absent-mindedly, realizing that everyone had exited their pews. For some reason, she didn’t want to be the last person in the chapel; something felt oddly morbid about it.

این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.

Download: The Lucky Catch -A Regency Historical Romance

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کلیک کنید