مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود رمان انگلیسی “بانویی در پارک”

  • عنوان رمان: The Lady in the Park
  • نویسنده: David Reynolds
  • سال انتشار: 2025
  • تعداد صفحه: 283
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 1.84 مگابایت

داشتم از میان کرکره‌های سفید کرکره‌ای خانه‌ی لورا به بیرون نگاه می‌کردم. برگ‌های قهوه‌ای ترد، ناودان را پر کرده بودند و پوست درختان چنار ریخته بود. یک مینی‌ماشین سفید که نمی‌شناختم، پشت بی‌ام‌و مشکی کثیف لورا پارک شده بود. همین که رویم را برگرداندم، چیزی آنجا تکان خورد: دختر جوانی که به سرعت از چپ به راست در آن طرف خیابان راه می‌رفت. قیافه‌اش آشنا به نظر می‌رسید، هرچند نمی‌توانستم بفهمم چرا. سپس از جاده عبور کرد و جلوی نرده‌های خانه‌ی لورا ایستاد. مستقیم به من نگاه کرد، اما به نظر نمی‌رسید که مرا ببیند؛ من پشت کرکره‌ها پنهان شده بودم و پشتم به نور بود. بعد، داشت در را هل می‌داد، زنگ در را می‌زد و بدون اینکه منتظر بماند، صندوق پستی را به صدا در می‌آورد. دن به من نگاه کرد. داشت یک فیلم لگو تماشا می‌کرد. دن نوه من است – او شش ساله است؛ من از وقتی نوزاد بود، گهگاه از او مراقبت می‌کردم. دوباره به صفحه نمایش نگاه کرد. او به ضربه‌های ناگهانی به در عادت داشت؛ به مردهایی که آنجا ایستاده بودند و جعبه‌های مقوایی قهوه‌ای در دست داشتند عادت داشت – چیزهایی که مادرش سفارش داده بود. در را باز کردم. و فهمیدم که قبلاً او را دیده‌ام: دختری از همین گوشه به نام… روبی، شاید. نفسش بند آمده بود. عرق روی لب و پیشانی‌اش نشسته بود. آرام صحبت کرد، تقریباً زمزمه کرد: «می‌توانید کمکم کنید، آقای دومینو؟ نمی‌دانم از چه کسی بپرسم.» سپس اشک در چشمانش حلقه زد – تقریباً. «لطفا!» او را به داخل هدایت کردم، پشت میز نشاندم و او شروع به صحبت کرد، با تکان‌های ناگهانی، بین نفس‌های عمیق. مادرش حدود یک ساعت پیش روی یکی از میزهای پینگ‌پنگ پارک پیدا شده بود. گفت: «بیهوش بود.» و به من خیره شد: از آن نوع خیره شدن‌هایی که برای لحظه‌ای باعث شد فکر کنم فکر می‌کند تقصیر من است. سرش را پایین انداخت و با بند انگشتش به چشمش زد. «او را با آمبولانس بردند. موریل وقتی بعد از فوتبال به خانه رسیدم به من گفت. موریل از بچه‌ها مراقبت می‌کند.» «می‌تونی… می‌تونی با من بیای بیمارستان؟ نمی‌دونم از کی دیگه بپرسم.» حالا داشت گریه می‌کرد و اشک‌هایش را با آستینش پاک می‌کرد، صدایش ناله‌ای بلند بود. «ببخشید که مزاحمتون شدم. نمی‌دونم چیکار کنم.»

I was looking out through Laura’s white louvred shutters. Crisp brown leaves filled the gutter and the plane trees had shed patches of bark. A white mini that I didn’t recognise was parked behind Laura’s dirty black BMW. As I turned away, something moved out there: a young girl walking quickly from left to right on the other side of the street. She looked familiar, though I couldn’t think why. Then she crossed the road and stopped in front of Laura’s fence. She looked straight at me, but she didn’t seem to see me; I was hidden behind the louvres and my back was to the light. Next thing, she was pushing at the gate, flipping the doorknocker and, without waiting, rattling the letter box. Dan glanced up at me. He was watching a Lego movie. Dan is my grandson – he’s six; I’ve been looking after him, off and on, since he was a baby. He looked back at the screen. He was used to urgent knocks at the door; used to men standing there holding brown cardboard boxes – things his mum had ordered. I opened the door. And knew I had met her before: a girl from round the corner called … Ruby, maybe. She was out of breath. There was sweat on her lip and her forehead. She spoke quietly, almost whispered, ‘Can you help me, Mr Domino? I don’t know who to ask.’ Then she was in tears – almost. ‘Please!’ I led her in, sat her at the table and she began to talk, in jerks, between big gulps of air. Her mum had been found about an hour ago on one of the ping-pong tables in the park. ‘She was unconscious,’ she said, and gave me a stare: the kind of stare that, for an instant, made me think that she thought it was my fault. She looked down and dabbed at her eye with her knuckle. ‘They took her in an ambulance. Muriel told me when I got home after football. Muriel’s looking after the kids. Could you … could you come with me to the hospital? I don’t know who else to ask.’ She was crying now and wiping her eyes on her sleeve, her voice a highpitched whine. ‘I’m sorry to bother you. I don’t know what to do.’

این رمان را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:

Download: The Lady in the Park

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کلیک کنید