- عنوان: Someone Like You
- نویسنده: NIKITA SINGH
- سال انتشار: 2012
- تعداد صفحه: 169
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 0.53 مگابایت
‘خیلی خوب. قرار نیست آنقدر بد باشد. برای هزارمین بار به خودم می گویم و نفس عمیقی می کشم و آرام آرام بیرونش می دهم. من همیشه یک ملکه درام کمد بوده ام، این چیزی است که خواهرم می گوید. به هر حال، این فقط یک هفته است. این فقط هفت روز است. چقدر محتمل است که تنها در عرض هفت روز، کسی بفهمد که من از نظر اجتماعی ضعیفترین و شاید، فقط شاید، خستهکنندهترین فرد تاریخ هستم؟ من هرگز نتوانستم خودم را به خودم علاقه مند نگه دارم، دیگران را فراموش کنم. طی سالها، بیعلاقگی فزایندهای که مردم نسبت به من نشان میدهند، من را انتقامگیر کرده است و من نیز به نوبهی خود، اصلاً به هیچکس علاقهای ندارم. و این بی علاقگی در تمام صورتم نقش بسته است، همراه با علامت بزرگ Fuck Off که روی پیشانی ام چسبانده شده است. هفت روز نیز به معنای صد و شصت و هشت ساعت یا چهار هزار و شصت و دو دقیقه است. قرار است هر ثانیه آن را در محاصره دختران بگذرانم. دخترانی که برای لباس پوشیدن و زیبا به نظر رسیدن زحمت می کشند. دخترانی که در واقع می دانند چگونه لباس بپوشند و زیبا به نظر برسند. دخترانی که پسرانی در سرتاسرشان حنایی می کنند و آنها را دنبال می کنند و به امید یک نگاه اجمالی. نکته این است که برای یک هفته آینده، قرار است با دخترانی محاصره شوم که … خب، دختران هستند. این به این معنی نیست که من دختر نیستم. البته من هستم. منظورم این است که اگر از صفات جسمانی که من از آنها برکت دارم استفاده کنیم. من میتوانستم در قسمتهای خاصی از بدنم کمی بیشتر ذوق داشته باشم، اگرچه این موضوع خارج از موضوع است. اما فقط به این دلیل که شواهد فیزیکی دارم، باعث نمی شود من دختر باشم. یک پسر با سینه، یک پسر یک بار به من زنگ زده بود. خیلی شرم آور بود، چون با بازیگوشی نگفت. منظورش این بود که یک اظهارنظر تهمت آمیز در قیافه های بدبخت من باشد. من با خوشحالی می توانستم افتخار کندن دندان او را انجام می دادم، اما به موقع جلوی خودم را گرفتم. به دو دلیل. اول، صادقانه – آن پسر، نوروز، تنها کسی است که با من (تنها نفر) صحبت می کند. و ثانیاً اتهام او کاملاً خلاف واقع نبود. من رفتاری ندارم که اساساً بگوید من یک دختر هستم. من هرگز برای خودم پدیکور یا حتی مانیکور نکردم – حتی زمانی که سیمران، خواهر بزرگترم، به معنای واقعی کلمه سرم را گاز گرفت تا آن را برای عروسی سال گذشته انجام دهم. من فقط دو بار در سال موهایم را کوتاه میکنم، حتی اگر آرایشگر از من میخواهد که هر دو ماه یکبار برای اصلاح موهایم برگردم. در واقع، اگر بخواهم تعداد مقالههایی را که استفاده میکنم و در بخش غرور قرار میگیرند فهرست کنم، فقط شامل:
‘All right. It isn’t going to be that bad. You’re just getting paranoid,’ I tell myself for the zillionth time and take a deep breath in and slowly let it out. I have always been a closet drama queen, that’s what my sister says. After all, it is just a matter of one week. That’s just seven days. How likely is it that in a mere seven days’ time, someone will find out that I am the most socially ill-equipped and maybe, just maybe, the most boring person ever? I have never managed to keep myself interested in myself, forget about anybody else. Over the years, the growing disinterest that people show towards me has turned me vengeful and I, in turn, have no interest in anybody at all. And that disinterest is etched all over my face, accompanied by the big Fuck Off sign pasted on my forehead. Seven days also means one hundred and sixty-eight hours or four thousand and sixty-two minutes. Every second of which, I’m supposed to spend surrounded by girls. Girls who take pains to dress up and look pretty. Girls who actually know how to dress up and look pretty. Girls who have boys fawning all over them, following them around, hoping for a glimpse. Point is, for the next one week, I am supposed to be surrounded by girls who are … well, girls. That is not tosay that I am not a girl. Of course I am. I mean, if we go by the physical attributes that I am blessed with. I could have been a little more endowed at certain parts of my body, though that’s off the topic. But just because I happen to have physical evidence, it does not make me a girl. A guy with boobs, a guy had called me once. It was very embarrassing, as he didn’t say it playfully; it was meant as a snide remark on my wretched looks. I would’ve happily done the honours of knocking his teeth off, but I stopped myself in time. For two reasons. First, honestly—that guy, Navroz, is the only guy who talks to me (the only person). And secondly, his accusation was not completely untrue. I don’t have mannerisms that essentially say that I’m a girl. I’ve never got myself a pedicure or even a manicure—even when Simran, my elder sister, literally bit my head off to get one done for that wedding last year. I get hair-cuts only twice a year, even though the hairstylist pleads with me to come back every two months for a trim. In fact, if I were to list the number of articles I use that fall under the vanity department, it would contain only—
این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.
Download: Someone Like You
نظرات کاربران