- عنوان: Reincarnated as a Dragon Hatchling Vol. 5
- نویسنده: Necoco
- سال انتشار: 2017
- تعداد صفحه: 285
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 13.5 مگابایت
چشمانم را در برابر باد تنگ کردم. نسیم ملایم بسیار خوشایند بود – شاید فلس ها و بال هایم را خنک می کرد – اما در عوض با تندبادهای شدیدی روبرو شدم که چشمانم را خشک کرد. فقط نتونستم تنظیم کنم با این اوصاف، پرواز در این ارتفاع در هوا مزایای خود را داشت: برای یک چیز، واقعاً ذهنم را خالی کرد، و هیچ راهی وجود نداشت که بتوانم چنین چیزی را در زندگی قبلی ام تجربه کنم. به لطف تقویت تکامل Ouroboros من به مهارت و استقامت پرواز من، پرواز نیز روان بود. احساس می کردم می توانم برای همیشه پرواز کنم. به نظر می رسید که شریک جدید من با من موافق است. آنها در حالی که منظره زیر را بررسی می کردند، با خوشحالی سر خود را به اطراف چرخاندند. دیدن آنها تا این حد راضی به طرز عجیبی آرامش بخش بود. آیا به شریک زندگی من اشاره کردم که سر دومی از بدن اوروبوروس من بیرون زده است؟ من قهرمان را در هارونا شکست داده بودم و با کمک آدوف، نینا و بالخرابیت را با موفقیت به آردزیا تحویل دادم. از آن زمان به سمت شرق پرواز می کردم. به گفته آدوف، اگر به این سمت ادامه می دادم، به جنگل بزرگی می رسیدم که او فکر می کرد خیلی راحت آن را پیدا می کردم. نگاه سر دیگرم را دنبال کردم و به سمت رودخانهای بزرگ رفتم که در کنار ساحل آن اینجا و آنجا گیاهی رشد میکرد. تمام راه تا اقیانوس جریان داشت، در حالی که جنگل عظیمی در بالادست پراکنده بود. این همان جنگلی است که آدوف در مورد آن بسیار صحبت کرده است… جایی که قهرمانان زیادی در آن جان خود را از دست داده اند. ظاهراً یک قبیله خطرناک به نام لیتووارها در آنجا زندگی می کردند. آنها ترسناک به نظر می رسیدند، اما من به سختی در جاهایی که می توانستم بمانم غرق می شدم. گداها نمی توانند انتخاب کننده باشند. علاوه بر این، من اکنون اوروبوروی بزرگ و سرسختی بودم. برای کشتن من بیشتر از یک انسان ترسناک نیاز است! بدترین سناریو، میتوانستم بلند شوم و پرواز کنم. به هر حال این مکان نمی تواند خیلی بد باشد. توسط خود آدوف توصیه شده است.
INARROWED MY EYES against the wind. A light breeze would have been more than welcome—might have cooled my scales and wings, even —but instead I faced strong gusts that dried out my eyes. I just couldn’t adjust. That said, flying this high up in the air had its perks: For one thing, it really cleared my mind, and there was no way I could’ve experienced anything like it back in my old life. Thanks to the boosts my Ouroboros evolution gave to my Fly skill and stamina, the flight was smooth sailing too. I felt like I could fly forever. My new roomie-slash-partner seemed to agree with me. They swiveled their head around happily as they surveyed the landscape below. It felt strangely comforting to see them so content. Did I mention my partner was a second head sprouting out of my own Ouroboros body? I’d defeated the hero in Harunae and, with Adoff’s help, successfully delivered Nina and Ballrabbit to Ardesia. Since then I’d been flying toward the east. According to Adoff, if I kept going in this direction I’d come to a big forest that he thought I would find pretty comfortable. I followed my other head’s gaze down to a large river with vegetation growing here and there along its shore. It flowed all the way to the ocean, while an enormous forest sprawled upstream. That must be the forest Adoff spoke so much about…the place where so many heroes lost their lives. A dangerous tribe called the Lithovars supposedly lived there. They sounded scary, but I was hardly drowning in places where I could stay. Beggars couldn’t be choosers. Besides, I was a big, tough Ouroboros now. It’d take way more than some scary humans to kill me! Worst case scenario, I could get up and fly away. This place couldn’t be too bad, anyway. It came recommended by Adoff himself.
این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.
نظرات کاربران