دانلود رمان انگلیسی “دلربا”

تمام گروه مثل یک حیوان واحد حرکت می‌کنند و بین معجون متعفن آبمیوه و مشروبات الکلی که به طور نامنظم روی مبلمان ترک خورده پاسیوی فرسوده چیده شده و استخر داخل زمین که چهار پسر در آن مشغول بازی مرغ هستند، به این سو و آن سو می‌روند. یکی از آنها در حالی که به داخل آب می‌غلتد، فریاد بلندی با صدای “فو-او-او-ک” سر می‌دهد، اما کشمیرا سرش را بالا نمی‌آورد. او بین پاهای پسری نشسته ایستاده و دهانش را به دهان او می‌چسباند. اگرچه تج لبش را محکم گاز می‌گیرد، اما از بوسیدن او دست برنمی‌دارد. امشب چیزی جز تبدیل شدن به فردی جدید پس از تماس پدرش در یک ماه پیش نیست. تماسی که طی آن وینود اعلام نکرد که پس از یک سال و نیم تعطیلات فراموش شده و غیبت در مراسم مدرسه به خانه برمی‌گردد، بلکه اعلام کرد که مدارک طلاق به زودی از طریق پست به دستشان خواهد رسید. تج با لحنی تحقیرآمیز می‌گوید: “تو در این کار از آنچه فکر می‌کردم بهتر هستی.” کشمیرا چیزی نمی‌گوید. او هرگز در این مهمانی‌ها شرکت نمی‌کند، هرچند فهرست مهمانان از بچه‌های آسیای جنوبی از محله‌ی به اصطلاح خانوادگی‌اش، مارلتون، و بقیه‌ی جرسی جنوبی تشکیل شده است. مهمانی امروز، که در دومین شنبه‌ی ماه ژوئن برگزار می‌شود، فقط پانزده دقیقه با ماشین از خانه‌اش فاصله دارد، اما گاهی اوقات میزبانان در فاصله‌ی بسیار دورتری زندگی می‌کنند. از آنجا که اینجا به اندازه‌ی ادیسون یا جرسی سیتی نوجوان قهوه‌ای پوست وجود ندارد، مردم برای این چیزها سفر می‌کنند. اما صرف نظر از مسافت، همیشه این‌طور پیش می‌رود: والدین یکی از بچه‌های ثروتمندتر به خارج از شهر می‌روند، معمولاً برای یک عروسی بزرگ، و همه شروع به پیامک دادن در مورد اینکه چه الکلی بیاورند و چه دروغ‌هایی به «خاله‌ها و عموها» بگویند، می‌کنند. در حالی که کشمیرا گاهی اوقات در زنجیره‌ی پیامک‌ها قرار می‌گیرد، هیچ‌کس واقعاً انتظار ندارد که او بیاید. از وقتی پدرش رفته، مردم او را گوشه‌گیر خطاب می‌کنند و حتی در سال‌های قبل از آن، او به ندرت با بچه‌های قهوه‌ای پوست دیگر وقت می‌گذراند. با این حال، امشب او قصد دارد همه اینها را تغییر دهد، در میان موسیقی پر سر و صدای بالیوود که یک دی‌جی خودخوانده با رپ آن را قطع می‌کند، به فرد جدیدی تبدیل شود.