There is a house built out of stone
يه خونه ست که جنسش از سنگه
Wooden floors, walls and window sills
کف و ديوار و پنجره هاش چوبي
Tables and chairs worn by all of the dust
ميز و صندلي هاش همه خاک گرفته ي کهنه
This is a place where I don’t feel alone
اينجا جايي ست که من حس تنهايي نمي کنم
This is a place where I feel at home
اينجا جايي ست که من حس مي کنم توي خونه ام
‘Cause, I built a home
چون من اين خونه را
For you
براي تو
For me
براي خودم ساخته ام
Until it disappeared
تا اينکه همه چي محو شد
From me
از چشم من
From you
از چشم تو
And now, it‘s time to leave and turn to dust
واکنون زمان رفتن و خاک شدنه
Out in the garden where we planted the seeds
There is a tree as old as me
توي باغچه اش جايي که ما دونه ها (ي عشق) را کاشتيم
درختي ست همسن من
Branches were sewn by the color of green
شاخه هاش تو در توي سر سبزبودند
Ground had arose and passed it’s knees
وچمن زمينش از زانو مي زد بالا
By the cracks of the skin I climbed to the top
از شکاف هاي تنه درخت بالا رفتم
I climbed the tree to see the world
رفتم بالا که دنيا را ببينم
When the gusts came around to blow me down
تا اينکه باد شديدي اومد خواست من را به پايين پرت کنه
I held on as tightly as you held onto me
همانطور که تو به من چسبيدي من به درخت چسبيدم
I held on as tightly as you held onto me
همانطور که تو به من چسبيدي من به درخت چسبيدم
And, I built a home
و من اين خونه را
For you
براي تو
For me
براي خودم ساخته ام
Until it disappeared
تا اينکه همه چي محو شد
From me
از چشم من
From you
از چشم تو
And now, it‘s time to leave and turn to dust
واکنون زمان رفتن و خاک شدنه
نظرات کاربران