مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود رمان انگلیسی “اقیانوس”

  • عنوان: OCEAN
  • نویسنده: Polly Clark
  • سال انتشار: 2025
  • تعداد صفحه: 260
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 1.97 مگابایت
زیبایی در یک همسر آنقدر ضروری است که اگر وجود نداشته باشد، باید آن را اختراع کرد. من در نتیجه مستقیم همسر فرانک بودن، بسیار خوش قیافه‌تر شدم. من جایزه او بودم و بدنم خود را برای قرار گرفتن در پایه مجسمه بازسازی کرد. لهجه‌ام بهتر شد. موهایم پرپشت شد. می‌توانید تصور کنید؟ وقتی قبلاً حتی واقعاً مورد توجه قرار نگرفته‌اید، مورد تحسین قرار بگیرید؟ چه کسی فکر می‌کرد که ازدواج قدیمی و دست و پا گیر و دگرجنسگرا-هنجاری بتواند چنین قدرت دگرگون‌کننده‌ای داشته باشد؟ هیچ زنی وجود ندارد که جهنم آن نتواند از خاک رس ساده جین به ونوس چینی تبدیل شود. و هیچ زنی وجود ندارد که نتواند در خود جای دهد، مهم نیست که چقدر زیبا و دوست‌داشتنی باشد، زیرا ازدواج گالری از دارایی‌ها است؛ یک ویترین، با زن در مرکز آن. مردان دیگر نگاه می‌کنند، طمع می‌کنند و نقشه می‌کشند، اما در ملاحظات خود این را در نظر می‌گیرند که زن متعلق به مرد دیگری است. البته من نمی‌توانستم جایزه فرانک باشم بدون اینکه دارایی او باشم، اما من آن را هم دوست داشتم. زیبایی در زن، ازدواج را تقویت می‌کند. اما زیبایی در شوهر یک فاجعه است. این بمبی است که در بدنه منفجر نشده در حال غلتیدن است. شوهر زیبا به ازدواج حمله می‌کند و این حملات تا زمانی که یا ازدواج از بین نرود یا زیبایی محو نشود، آرام نخواهند گرفت. زنان، همانطور که من و فرانک متوجه شدیم، هیچ دارایی زن دیگری را به رسمیت نمی‌شناسند، به هیچ ازدواجی احترام نمی‌گذارند. شوهر زیبا آزاد و رها می‌ماند. زیبایی فاجعه‌بار فرانک چنان تدریجی، مانند نوعی فرسایش یا حتی غارت فرانکی که زمانی می‌شناختم، به ما رسید که لحظه تغییر قطعی را متوجه نشدم. اما بعد، یک روز، او مرا به مهدکودک برد تا پسرمان نیکلاس را تحویل بگیرم، و یکی از مادران دیگر به نوزاد، سپس به فرانک خیره شد، سپس به سمت من آمد و زمزمه کرد: «این شوهر توست؟» و من متوجه شدم که اتفاق مهمی رخ داده است. گیج شده بودم زیرا شوهرم هنوز در ذهنم فرانک خجالتی و خیال‌پرداز اهل اینیسفری بود. آن شب او را با دقت زیر نظر داشتم که برای آمدن به رختخواب لباس‌هایش را درآورد. او قطعاً پر شده بود؛ دور چشم‌ها و فکش سفت شده بود؛ اعتماد به نفس در حرکاتش موج می‌زد. اگر نگاهم را تنگ می‌کردم، هنوز هم مهربان بود، هنوز هم برای کسی که مرد جوان را می‌شناخت، شیرین بود، اما برای کسی که نمی‌شناخت… حالا می‌توانستم آن را ببینم، تجمع مردانگی، مانند زنگاری بر او. به جای فداکاری، برابری، سرگرمی – او از خود سکس ساطع می‌کرد. در آن لحظه، همانطور که بی‌خیال شلوارش را روی صندلی انداخت، همسرم فرانک از هر دوی ما فراتر رفت، زیرا حالا او انحصار تمام منابع ازدواج را در دست داشت. او فضای بیشتری را اشغال کرده بود و به نظر می‌رسید وزن بیشتری از مجموع وزن هر دوی ما دارد. شوهر زیبا، فیزیک ازدواج را از نو شکل می‌دهد. او جاذبه را تغییر می‌دهد. شاید یک زن دیگر از دیدن شریک زندگی چندین ساله‌اش در نوری جدید و مسحورکننده خوشحال شود. اما زیبایی فرانک اشتیاق را در من شعله‌ور نکرد. از ترس به من دست داد. عشق وقتی تغییر می‌کند تغییر نمی‌کند… کلمات در سرم چرخیدند. اما وقتی با یک پیشگویی روبرو می‌شود چه می‌کند؟ روزی که زیبایی فرانک خود را نشان داد، سالگردی عمیق‌تر از سالگردی بود که هر سال در ۲۹ آوریل با کارت‌ها و شور و شوق‌های مختلف جشن می‌گرفتیم. انگار شمارش معکوس برای یک اتفاق ویرانگر آغاز شده بود، که از آن هیچ میزان بدبینیِ پرورش‌یافته‌ای در مورد ازدواج، اعتماد به فرانک، و عشق به فرزندم نمی‌توانست مرا نجات دهد. گاهی اوقات شب‌ها کنار شوهر زیبایم بیدار می‌ماندم و از خودم می‌پرسیدم که آیا آن اتفاق ویرانگر واقعاً قبلاً رخ داده است، آن را از دست داده‌ام، و در عواقب آن سرگردان و گمراه بودم. زیرا حقیقت این بود که من شوهرم را با تمام وجودم دوست داشتم. عشق من به فرانک با شادی و امیدش مرا شرمنده می‌کرد. وقتی ما ازدواج کردیم، آن زمان روی عرشه‌ی اینیسفری، از خوشحالی گریه کردم، و نه به خاطر اینکه جوان و احمق بودم.

Beauty in a wife is so essential that if it does not exist, it must be invented. I became quite a bit better looking as a direct result of being Frank’s wife. I was his prize, and my body remodelled itself to fit the pedestal. My accent improved. My hair thickened. Can you imagine? To be prized when you have never even really been noticed before? Who’d have thought that clunky old heteronormative marriage could have such transforming power? There is no woman its inferno cannot fire from plain Jane clay into porcelain Venus. And no woman it cannot contain, no matter how shiplaunchingly lovely she may be, for marriage is a gallery of possessions; a display case, with the wife at the centre. Other men will look, and covet, and plot, but they will factor into their considerations that the wife belongs to another man. Of course I could not be Frank’s prize without being his possession, but I loved that too. Beauty in the wife reinforces the marriage. But beauty in the husband is a catastrophe. It’s a bomb rolling unexploded in the hull. The beautiful husband draws assaults on the marriage, and the assaults will not relent until either the marriage is extinguished or the beauty fades. Women, as Frank and I found, recognise no possessions of another woman, respect no marriage. The beautiful husband remains free and at large. Frank’s catastrophic beauty came upon us so gradually, like a kind of weathering, or even a despoiling of the Frank I once knew, that I did not spot the moment of definitive change. But then, one day, he accompanied me to nursery to pick up our son Nicholas, and one of the other mothers stared at the baby, then at Frank, then sidled up to me to whisper, ‘That’s your husband?’ and I realised something momentous had taken place. I was confused because my husband was still in my mind shy dreamer Frank of the Innisfree. That night I observed him critically as he undressed to come to bed. He had definitely filled out; he had hardened round the eyes and jaw; confidence inhabited his movements. If I squinted, he was still benign, still sweet to someone who had known the young man, but to someone who had not… I could see it now, the accumulation of masculinity, like a patina upon him. Instead of devotion, equality, fun – he radiated sex. In that moment, as he casually threw his trousers over the chair, my husband Frank transcended us both, for now he held a monopoly over all the resources of the marriage. He occupied more space and seemed to have more weight than both of us put together. The beautiful husband recasts the physics of the marriage. He alters gravity. Perhaps a different woman would be delighted to see her partner of many years in a new and ravishing light. But Frank’s beauty did not ignite desire in me. It struck me dumb with fear. Love does not alter when it alteration finds… The words turned in my head. But what does it do when faced with a premonition? The day Frank’s beauty announced itself was an anniversary more profound than the one we marked with cards and varying levels of ardour every year on 29th April. It was as if a countdown to a devastating event had begun, from which no amount of cultivated cynicism about marriage, trust in Frank, nor love for my child could save me. Sometimes I lay awake at night beside my beautiful husband and wondered if the devastating event had actually already happened, I had missed it, and I was wandering deluded in its aftermath. For the truth of it was that I loved my husband, with all my heart. My love for Frank embarrassed me with its cheerfulness and its hope. When we married, back then on the deck of the Innisfree, I cried with happiness, and not because I was young and stupid.

این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.

Download: OCEAN

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کلیک کنید