I don’t believe in an interventionist God
من به خدایی مداخلهگر باور ندارم
But I know, darling, that you do
اما عزیز دلم، میدونم که تو اعتقاد داری
But if I did I would kneel down and ask Him
ولی اگه باور داشتم، جلوش زانو میزدم و از اون درخواست می کردم
Not to intervene when it came to you
که وقتی پای تو در میونه مداخله نکنه
Oh not to touch a hair on your head
اوه حتی به تار مویی از سرت هم دست نزنه
To leave you as you are
بذاره همونطور که هستی بمونی
And if He felt He had to direct you
و اگه احساس کرد باید تورو هدایت کنه
Then direct you into my arms
اونوقت تورو به آغوش من هدایت کنه
Into my arms, O Lord
به آغوش من، خدایا
Into my arms, O Lord
به آغوش من، خدایا
Into my arms, O Lord
به آغوش من، خدایا
Into my arms
به آغوش من …
And I don’t believe in the existence of angels
و من به وجود فرشتهها باور ندارم
But looking at you I wonder if that’s true
اما با نگاه کردن به تو، میگم شاید وجود داشته باشن
But if I did, I would summon them together
اما اگر باور داشتم، همهشون رو باهم فرا میخوندم
And ask them to watch over you
و ازشون میخواستم تا مراقب تو باشن
To each burn a candle for you
تا هرکدوم برات شمعی روشن کنن
To make bright and clear your path
تا مسیرت رو روشن و هموار کنن
And to walk, like Christ, in grace and love
تا مثل مسیح، با رحمت و عشق، تو رو همراهی کنن
And guide you into my arms
و به آغوش من راهنماییت کنن
Into my arms, O Lord
به آغوش من، خدایا
Into my arms, O Lord
به آغوش من، خدایا
Into my arms, O Lord
به آغوش من، خدایا
Into my arms
به آغوش من …
But I believe in Love
اما من به عشق باور دارم
And I know that you do too
و میدونم که تو هم باور داری
And I believe in some kind of path
و به نوعی مسیر باور دارم
That we can walk down, me and you
که من و تو میتونیم ازش عبور کنیم
So keep your candles burning
پس شمعهاتون رو روشن نگه دارین
And make her journey bright and pure
و سیاحتش رو روشن و ناب کنین
That she will keep returning
چرا که اون مدام برمیگرده
Always and evermore
همیشه و تا ابد
Into my arms, O Lord
به آغوش من، خدایا
Into my arms
به آغوش من
نظرات کاربران