- عنوان کتاب: Mirror, Mirror, Twisted Tale
- نویسنده/انتشارات: Gen Calonita
- سال انتشار: 2019
- تعداد صفحه: 199
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 1.11 مگابایت
قلعه از بیرون متفاوت به نظر می رسید. این اولین چیزی بود که شاهزاده خانم وقتی دوباره آن را دید به آن فکر کرد. به نظر می رسید سال ها از زمانی که او به آن چشم دوخته است، اما در واقعیت، تنها چند هفته گذشته بود. حالا، همانطور که به هیولایی که در بالای تپه ظاهر شده بود خیره شد، احساس کرد نفسش در گلویش حبس شده است. آن دیوارها پر از ارواح و خاطرات زیادی از زندگی او بود. اما آنها مجبور نبودند باشند. اگر آنها می توانستند آنچه را که می خواستند انجام دهند، می توانستند همه آن را تغییر دهند. قلعه و کسانی که بر تخت آن نشستهاند میتوانند چراغی دوباره برای پادشاهی باشند. اما این بدان معنا بود که از چیزی که شاهزاده خانم میدانست که در آن قلعه پیدا میکند، فرار نمیکند، حتی اگر هر اینچ از بدنش او را بخواهد. آن در حالی که بر روی برامبل ها می زد تا مسیر خودش را بسازد، گفت: “باید عجله کنیم.” “ما زمان زیادی تا شروع جشن نداریم.” شاهزاده خانم قدم هایش را تندتر کرد و دوستش را دنبال کرد. داشت به خانه می رفت. مثل خانه نبود مدت زیادی نبود، اما از نظر فنی قلعه همین بود. یا روزی روزگاری بوده است.
The castle looked different from the outside. It was the first thing the princess thought of when she saw it again. It felt like years since she had laid eyes on it, but in reality, it had only been a few weeks. Now, as she stared at the monstrosity looming high on the hilltop, she felt her breath catch in her throat. Those walls were filled with so many ghosts and memories of the life she’d lost. But they didn’t have to be. If they could do what they’d set out to, they could change all that. The castle and those who sat upon its throne could be a beacon for the kingdom again. But that meant not running away from what the princess knew she’d find inside that castle, even if every inch of her body wanted her to. “We should hurry,” Anne said as she slashed at the brambles to make her own path, which would lead them right to the village outside the castle without being seen. “We haven’t much time before the celebration begins.” The princess quickened her pace, following her friend. She was going home. It didn’t feel like home. It hadn’t for a long time, but technically that’s what the castle was. Or had been once upon a time.
این رمان را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
Download: Mirror, Mirror, Twisted Tale
نظرات کاربران