When this began‚ I had nothing to say and
وقتی این شروع شد دیگه حرفی واسه گفتن نداشتم
And I had get lost in the nothingness inside of me (I was confused)
و من در پوچی درونم گم شدم(گیج بودم)
And I let it all out to find that I′m Not the only person
و گذاشتم همه ی اینا (خشم و ناراحتی) بروز کنن تا بفهمم که من تنها کسی نیستم
with these things in mind (inside of me)
که تو سرم این چیزا(خشم و ناراحتی) رو دارم(در درونم)
But all the vacancy the words revealed
ولی تمام خلاء ای که جملات نشون میدن،
Is the only real thing that I got left to feel.
تنها چیزای واقعی هستن که برای درک کردنم موندن
(nothing to lose)
(چیزی واسه از دست دادن ندارم)
Just stuck‚ hollow and alone
فقط گیر کردم، خالی و تنها
And the fault is my own‚
و تقصیر خودمه
I want to heal‚I want to feel‚
دلم میخواد خوب شم، دلم میخواد حس کنم
What I thought was never real
چیزایی رو که هیچ وقت فکر نمیکردم واقعی باشن
I want to let go of the pain I felt so long
دلم میخواد دردهایی رو که خیلی وقته دارم تموم بشن
(Erase all the pain ′til It is gone)
(تمام دردها رو پاک کنم تا همشون تموم بشن)
I want to heal‚I want to feel‚
دلم میخواد خوب شم، دلم میخواد حس کنم
Like I am close to something real
که به یه چیز واقعی نزدیکم
I want to find something
دلم میخواد یه چیزیو پیدا کنم،
I have wanted all along
همیشه میخواستم
Somewhere I belong And I have got nothing to say
جایی رو که بهش تعلق داشته باشم، و حرفی واسه گفتن ندارم
I can′t believe I didn′t fall right down on my face
نمیتونم باور کنم که سنگ رو یخ نشدم
(I was confused)
(گیج شدم)
Looking everywhere only to find That It is
همینطوری همه جا رو میگردم تا بفهمم که
Not the way I had imagined it all in my mind
هیچی اونجوری که تو سرم تصور کردم نیست
(So what am I?)
(پس من کی ام؟)
What do I have but negativity?
چی جز منفی گرایی برام مونده؟
′Cos I can′t justify the way everyone is looking at me.
چون نمیتونم جوری که مردم نگاهم میکنن رو توجیه کنم
(Nothing to lose)
(چیزی واسه از دست دادن ندارم)
Nothing to gain‚ hollow and alone
چیزی برای به دست آوردن ندارم، خالی و تنها
And the fault is my own‚
و تقصیر خودمه
I want to heal‚I want to feel‚
دلم میخواد خوب شم، دلم میخواد حس کنم
What I thought was never real
چیزایی رو که هیچ وقت فکر نمیکردم واقعی باشن
I want to let go of the pain I have held so long
دلم میخواد تمام دردهایی که خیلی وقته داشتم تموم بشن
(erase all the pain ′till It is gone.)
(تمام دردها رو پاک کنم تا همشون تموم بشن)
I want to heal‚I want to feel‚
دلم میخواد خوب شم، دلم میخواد حس کنم
Like I am close to something real
که به یه چیز واقعی نزدیکم
I want to find something
دلم میخواد یه چیزیو پیدا کنم،
I have wanted all along
همیشه میخواستم
Somewhere I belong
جایی رو که بهش تعلق داشته باشم
I will never know myself until I do this on my own
هیچ وقت نمیتونم خودم بشناسم تا زمانی که این دردها(خشم و ناراحتی) رو خودم تمومشون کنم
And I will never feel Anything else until my wounds are healed
نمیتونم هیچ چیز دیگه ای رو حس کنم تا زمانی که این زخما خوب بشن
I will never be Anything ′til I break away from me
من هیچ وقت هیچی نمیشم تا زمانی که از خودم آزاد بشم
And I will break away‚ And find myself today
من امروز آزاد میشم و خودمو پیدا میکنم
I want to heal‚ I want to feel‚
دلم میخواد خوب شم، دلم میخواد حس کنم
What I thought was never real
چیزایی رو که هیچ وقت فکر نمیکردم واقعی باشن
I want to let go of the pain I felt so long
دلم میخواد دردهایی رو که خیلی وقته دارم تموم بشن
(erase all the pain til It is gone)
(تمام دردها رو پاک کنم تا همشون تموم بشن)
I want to heal‚ I want to feel‚
دلم میخواد خوب شم، دلم میخواد حس کنم
Like I am close to something real
که به یه چیز واقعی نزدیکم
I want to find something
دلم میخواد یه چیزیو پیدا کنم،
I have wanted all along
همیشه میخواستم
Somewhere I belong.
جایی رو که بهش تعلق داشته باشم،
I want to heal.
دلم میخواد خوب شم
I want to feel like I′m Somewhere I belong
دلم میخواد حس کنم جای هستم که بهش تعلق دارم
I want to heal. I want to feel like I′m‚
دلم میخواد خوب شم، دلم میخواد حس کنم جای هستم
Somewhere I belong.
که بهش تعلق دارم
نظرات کاربران