- عنوان رمان: Holden Bucked by Love A Crawford Ridge Ranch Novel
- نویسنده: Aspen Hadley
- سال انتشار: 2025
- تعداد صفحه: 102
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 1.40 مگابایت
چشمهای لنی اولین چیزی بود که واقعاً در مورد او توجهم را جلب کرد. آنها به همان رنگ قهوهای خاک در بهار یا چرم فرسودهی جفت چکمههای کابویی قدیمی مورد علاقهام هستند، اما من فقط یک بار اشتباه کردم که آنها را اینگونه توصیف کردم – او آن را خیلی رمانتیک نیافت. وقتی عصبانی است، به شکاف تبدیل میشوند و وقتی تعجب میکند، گرد میشوند. وقتی چیزی او را به خصوص خوشحال میکند، از اشک شیشهای میشوند. مورد علاقه من، تا به حال، شکلی است که وقتی میخندد به خود میگیرد. اما مدت زیادی است که همسرم وقتی من آنجا هستم و آن را میبینم، نخندیده است. هوا از گرمای باقی مانده سنگین است و میدانم وقتی کلاه کابوییام را برمیدارم، موهای تیرهام هنوز کمی مرطوب خواهند بود. رادیو همچنان در کامیون من پخش میشود، با اینکه چند دقیقه پیش موتور را خاموش کردم. این یک آهنگ قدیمی کانتری است، ملودی آن در پسزمینه آرام است، در حالی که من لنی را در حال انجام یکی از حرکات یوگایش در مقابل پسزمینه کلبه کوچکمان و غروب خورشید تماشا میکنم. لباسهای ورزشی تنگ او رنگهای روشنی دارند و حرکات بدنش را به گونهای دنبال میکنند که تعهد او به این تمرین را برجسته میکند. لنی همیشه در تابستان، بعد از اینکه گرمای روز شروع به کاهش میکند و گرگ و میش از راه میرسد، یوگای عصرگاهی خود را در فضای باز انجام میدهد. او میگوید که این کار او را آرام میکند و به او کمک میکند تا بهتر بخوابد. الان دیر شده است، چیزی که من را غافلگیر کرد. در این ماههای سبکتر، تشخیص زمان سختتر است و به ندرت زحمت بررسی ساعت یا ساعت دیواری را به خودم میدهم. معمولاً شکمم است که به من میگوید شام را از دست دادهام یا نه، و امشب از پشت پیراهنی که عطر تازگیاش را از دست داده، به من ناله میکند. اگر لنی شامی برای من نگه داشته باشد، الان سرد است، اما بعید است که اصلاً زحمت پر کردن بشقاب را به خودش داده باشد. او مدتی پیش این تظاهر را کنار گذاشت. هر دوی ما این کار را کردیم. چرا وانمود کنم که آنجا خواهم بود وقتی میدانیم که آنجا نخواهم بود؟ بچههایمان روی ترامپولین میپرند و شکمم از حسرت به خود میپیچد در حالی که بالا و پایین میپرند. موهای تیره میسون – که به لطف ستایش قهرمانانهاش از برادر وسطیام واکر، مدام التماس میکند که بلند شود – در حالی که از آسمان پایین میآید، سیخ ایستاده است، لبخندی بزرگ بر چهره دوازده سالهاش نقش بسته است. خواهرش، جوزی، به لطف پاهای کوچکتر و هفت سالهاش به اندازه او بلند نمیشود، اما لبخندش بزرگ است و موهای تیرهاش هالهای از الکتریسیته ساکن است. لنی همیشه به موهای جوزی زحمت میدهد، اما هیچوقت برای مدت طولانی نمیماند. صدایشان را از پنجره پایین کشیدهام میشنوم و خاطرات شبهای تابستان با دو برادرم ذهنم را پر میکند. دوران جادویی زندگی است، جوانی و بازی در بیرون، وقتی خورشید در دامنه کوه غروب میکند. یادم میآید که برادرانم را در حیاط دنبال میکردم، سگهای همیشه حاضرمان با پارسهای دوستانه ما را گاز میگرفتند، پدر و مادرمان با یک نوشیدنی سرد در یک دست روی ایوان بودند و دستهای دیگرشان را در هم قلاب کرده بودند. این حس امنیتی را داشت که هرگز فکر نمیکردم قدرش را بدانم. میسون چیزی میگوید و جوزی ریزریز میخندد، و من آنقدر عاشق هر دوی آنها هستم که سینهام درد میگیرد. رادیو قطع میشود، نشانهای از اینکه خیلی وقت است اینجا نشستهام. عجیب است که چطور میتوانم اینقدر دلم برای خانوادهام تنگ شود، اما به نظر میرسد بدنم عجلهای برای پیاده شدن از کامیون کثیف و خستهام و پیوستن به آنها ندارد. این روزها به نوعی کمی از من مستقل به نظر میرسند، که با توجه به اینکه دلیل این همه دوری من انگیزهای برای دادن هر آنچه میتوانم به آنها نیست، حقیقتی تلخ برای هضم است. از کامیون پیاده میشوم و وقتی روی جاده شنی فرود میآیند، گرد و غبار از چکمههایم پاک میشود. وقتی صدای بسته شدن در را میشنوند، سه سر به سمتم برمیگردند. پاهایم از یک روز سخت روی زین درد میکنند، در حالی که به سمت جایی میروم که لنی از بالا به من نگاه میکند، بدنش به شکل یک مثلث است و پاها و دستانش هر دو تختههای عرشه ما را لمس میکنند. موهای تیره و موجدارش به عقب کشیده شده است، بدن لاغر و ورزشکاریاش منقبض شده است، در حالی که چشمانمان برای لحظهای کوتاه به هم میافتند، قبل از اینکه سرش را به حالت قبل برگرداند.
LENI’S EYES WERE THE first thing I really noticed about her. They’re the same brown as soil in spring, or the worn leather of my favorite pair of old cowboy boots, but I only made the mistake of describing them that way once – she didn’t find it very romantic. They turn to slits when she’s angry, and round when she’s surprised. They become glassy with tears when something makes her especially happy. My favorite, by far, is the shape they become when she laughs. But it’s been a long time since my wife has laughed when I’m around to see it. The air is heavy with leftover heat, and I know when I take off my cowboy hat that my dark hair will still be slightly damp. The radio continues to play in my truck even though I turned off the engine a few minutes ago. It’s an old country song, the melody quiet in the background as I watch Leni do one of her yoga poses against the backdrop of our little cabin and the setting sun. Her tight athletic clothes are brightly colored, and follow the movements of her body in a way that highlights her commitment to the practice. Leni always chooses to do her evening yoga outdoors in the summer, after the heat of the day starts to wane and twilight creeps in. She says it soothes her and helps her sleep better. It’s late now, something that snuck up on me. It’s harder to gauge time well during these lighter months, and I rarely bother to check a watch or clock. Usually it’s my stomach that tells me if I’ve missed dinner, and tonight it wails at me from behind a shirt that’s lost its fresh scent. If Leni saved me any dinner it’s cold now, but it’s doubtful that she even bothered filling a plate. She gave up that pretense a while ago. We both did. Why pretend I’ll be there when we know I won’t? Our kids are jumping on the trampoline and my stomach swirls with regret as I watch them bouncing up and down. Mason’s dark hair – which he keeps begging to grow out thanks to his hero worship of my middle brother Walker – stands on end as he descends from the air, a huge smile on his twelve-year-old face. His sister, Josi, doesn’t get quite as high thanks to her smaller, seven-year-old legs, but her grin is big and her dark hair is a halo cloud of static. Leni always puts effort into Josi’s hair, but it never sticks for long. I hear their voices through my rolled-down window and memories of summer nights with my two brothers fill my mind. It’s a magical time of life, being young and playing outside as the sun sets against the foothills. I remember chasing my brothers around the yard, our ever-present ranch dogs nipping at our heels with friendly barks, our parents on the porch with a cold drink in one hand, and their other hands clasped together. It felt like security in a way I never thought to appreciate. Mason calls something out and Josi giggles, and I love them both so much it makes my chest ache. The radio stops playing, a sign I’ve sat here too long. Strange how I can miss my family so much, but my body seems to be in no hurry to get out of my dirty, ranch-weary truck, and join them. They somehow seem slightly independent of me these days, which is a hard truth to swallow considering the reason I’m away so much is out of motivation to give them everything I possibly can. I step out of the truck and dust puffs off my boots as they land on the gravel driveway. Three heads turn my way when they hear the door slam. My legs ache from a rough day in the saddle as I walk toward where Leni is glancing at me from upside down, her body shaped like a triangle with her feet and hands both touching the boards of our deck. Her dark, wavy hair is pulled back, her lean, athletic body tense as our eyes meet for a flicker of a moment before she turns her head back into the pose.
این رمان را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
Download: Holden Bucked by Love A Crawford Ridge Ranch Novel
نظرات کاربران