- عنوان کتاب: Harry Potter and the Order of the Phoenix
- نویسنده/انتشارات: J.K. Rowling
- سال انتشار: 2004
- تعداد صفحه: 775
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 2.30 مگابایت
گرم ترین روز تابستان تا کنون رو به پایان بود و سکوتی خواب آلود بر خانه های بزرگ و مربعی پریوت درایو حاکم بود. ماشینهایی که معمولاً درخشان بودند، گرد و غبار در ماشینهایشان ایستاده بودند و چمنهایی که زمانی سبز زمردی بودند خشک و زرد شده بودند – به دلیل استفاده از شلنگ به دلیل خشکسالی ممنوع شده بود. ساکنان پریوت درایو که از کارهای معمول ماشینشویی و چمنزنی محروم بودند، در سایه خانههای خنک خود عقبنشینی کرده بودند، پنجرههایی که به امید وسوسه کردن در نسیمی که وجود ندارد، پهن شده بودند. تنها کسی که در فضای باز مانده بود پسر نوجوانی بود که روی تخت گل بیرون شماره چهار به پشت دراز کشیده بود. او پسری لاغر، مو مشکی و عینکی بود که قیافه ی نیشگون گرفته و کمی ناسالم فردی را داشت که در مدت زمان کوتاهی رشد زیادی کرده بود. شلوار جینش پاره و کثیف شده بود، تی شرتش گشاد و پژمرده شده بود، و کفی های مربیش از رویه جدا شده بود. ظاهر هری پاتر او را برای همسایهها دوست نداشت، که از آن دسته افرادی بودند که فکر میکردند ناهنجاری باید توسط قانون مجازات شود، اما از آنجایی که او امروز عصر خود را پشت یک بوته بزرگ هیدرانسی پنهان کرده بود، برای رهگذران کاملاً نامرئی بود. در واقع، تنها راهی که میتوانست او را ببینند این بود که عمو ورنون یا عمه پتونیا سرشان را از پنجره اتاق نشیمن بیرون بیاورند و مستقیماً به تخت گل زیرین نگاه کنند. در کل، هری فکر میکرد که باید به خاطر ایدهاش برای پنهان شدن در اینجا به او تبریک گفت. او شاید خیلی راحت روی زمین گرم و سخت دراز نمی کشید، اما از طرف دیگر، هیچ کس به او خیره نمی شد، دندان هایش را چنان با صدای بلند به هم می سایید که نمی توانست اخبار را بشنود، یا مانند آنچه قبلاً بود، به او سؤالات زننده شلیک می کرد. هر بار که سعی می کرد با عمه و عمویش در اتاق نشیمن برای تماشای تلویزیون بنشیند اتفاق می افتاد.
The hottest day of the summer so far was drawing to a close and a drowsy silence lay over the large, square houses of Privet Drive. Cars that were usually gleaming stood dusty in their drives and lawns that were once emerald green lay parched and yellowing -for the use of hosepipes had been banned due to drought. Deprived of their usual car-washing and lawn-mowing pursuits, the inhabitants of Privet Drive had retreated into the shade of their cool houses, windows thrown wide in the hope of tempting in a nonexistent breeze. The only person left outdoors was a teenage boy who was lying flat on his back in a flowerbed outside number four. He was a skinny, black-haired, bespectacled boy who had the pinched, slightly unhealthy look of someone who has grown a lot in a short space of time. His jeans were torn and dirty, his T-shirt baggy and faded, and the soles of his trainers were peeling away from the uppers. Harry Potter’s appearance did not endear him to the neighbors, who were the sort of people who thought scruffiness ought to be punishable by law, but as he had hidden himself behind a large hydrangea bush this evening he was quite invisible to passers-by. In fact, the only way he would be spotted was if his Uncle Vernon or Aunt Petunia stuck their heads out of the living-room window and looked straight down into the flowerbed below. On the whole, Harry thought he was to be congratulated on his idea of hiding here. He was not, perhaps, very comfortable lying on the hot, hard earth but, on the other hand, nobody was glaring at him, grinding their teeth so loudly that he could not hear the news, or shooting nasty questions at him, as had happened every time he had tried sitting down in the living room to watch television with his aunt and uncle.
این رمان را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
نظرات کاربران