مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود رمان انگلیسی “وحشی کثیف” – یک رمان عاشقانه مافیایی ایرلندی برای مادر مجرد

  • عنوان: Filthy Savage
  • نویسنده: LILIAN HARRIS
  • سال انتشار: 2025
  • تعداد صفحه: 307
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 2.30 مگابایت
“ساختن صحنه را متوقف کنید.” لب‌های زاندر فر می‌خورد، خشم از عنبیه او می‌تابد. “چطور…” درد گلویم را قورت می دهم، باد ملایمی که در موهایم می چرخد. “چطور می توانید این کار را با من انجام دهید؟ دیدم که او را می بوسید.» هیچ راهی وجود ندارد که بتواند آن را انکار کند. من او را با چشمان خودم دیده ام. خیانت … من را در هم شکست. سرش را تکان می دهد و نفسی تند می دمد و یکبار که به من نگاه می کند نگاهش تشدید می شود. نگاه خیره اش پر از انزجار می شود و بدنم را بالا و پایین می چرخاند. “چون حوصله ام سر رفته بود.” این کلمات از وسط سینه ام عبور می کنند و من با اشک هایی که می آید مبارزه می کنم. خنده های بی رحمانه او فقط درد بیشتری را در قلب شکسته من زمزمه می کند. مطمئن نیستم چرا این مدت زحمت کشیده ام. می‌دانستم که رابطه ما در پایان است، اما حدس می‌زنم می‌خواستم ادامه دهم. فکر می کردم آمدن به جزیره نکر برای جشن نامزدی بهترین دوستش برای ما خوب باشد. اما من اشتباه کردم. “باهاش ​​خوابیدی؟” اصلا چرا مهمه؟ او را بوسید. همین باید کافی باشد. اما من می خواهم حقیقت را بدانم. گلویم می سوزد که اشک ها را پایین می اندازم و گریه نمی کنم. با این حال آنها به هر حال از روی گونه های من می لغزند و به من و قدرتی که امیدوارم در این راه داشته باشم خیانت می کنند. پل بینی اش را نیشگون می گیرد. “نمی دانم چرا لعنتی هنوز با تو هستم. تو خیلی ناله می کنی.» پدرت هرگز تو را دوست نداشت. او تو را به عنوان یک بار می دید. به همین دلیل او رفت. همش تقصیر توست این کلمات تکرار می شوند و باعث رنج بیشتر من می شوند. نه. نمی توان در مورد آن فکر کرد. الان نه. او ادامه می دهد: «احتمالاً حیف است. “چون هیچ کس دیگری شما را نمی خواهد. شما می دانید که، درست است؟ هیچ کس با یک عوضی کسل کننده مثل تو تحمل نمی کند.» مردم از پاسیو بیرونی هتلی که ما در آن اقامت داریم عبور می‌کنند و به من نگاه می‌کنند در حالی که من می‌جنگم تا از هم نپاشم. با هر چیزی که دارم بجنگ تا ضعیف نباشم. اما سخنان او … آنقدر عمیق شده اند که هر وجب از من آرزوی مرگ دارد. او همه ناامنی های من را می داند و عمداً از آنها علیه من استفاده می کند. نوک انگشتانم را زیر مژه هایم می کشم. “چطور میتونی اینقدر بی رحم باشی؟” «این حقیقت است، آمارا. گاهی اوقات شنیدن آن خوب است.» او باسنم را می گیرد و مرا به داخل می کشد. فقط می خواهم که بالاخره اعتراف کند که خیانت کرده است. شاید آن وقت بالاخره یک ستون فقرات رشد کنم و دور شوم. وقتی ساعتی پیش او را با چند بلوند گرفتم، زبانش در دهانش بود، پس از ناپدید شدن او با او روبرو شدم. اما او آن را تکذیب کرد. گفت عکسی که از آنها گرفتم چیزی نبود. او مرا مجبور کرد به این شام نامزدی بروم، با اینکه آخرین جایی بود که می خواستم باشم. بعد از اینکه لحظاتی پیش همان زن بلوند را دیدم که روی میز دیگری کنار میز ما نشسته بود، از ناحیه شکم مریض شدم و برای هواخوری از اینجا بیرون آمدم. البته دنبالم اومد قبل از اینکه ما به این سفر برویم، احساس می‌کردم که او از قبل خوابیده است، اما هیچ مدرکی نداشتم، به جز اینکه وقتی می‌خواستم به تلفنش نگاه کنم و دیرتر از همیشه در محل کارش بمانم، چقدر مخفی شد. دل من فقط فریاد می زد که او خیانت می کند، اما نمی خواستم آن را باور کنم. ما هنوز به طور منظم رابطه جنسی داشتیم، و من خودم را متقاعد کردم که فقط ناامن هستم. من می خواستم رابطه را درست کنم. واضح است که من تنها کسی بودم که اهمیت می داد. حداقل هر وقت با هم می خوابیدیم کاندوم می زد. با این حال، هنوز باید آزمایش شود.

“STOP MAKING A SCENE.” XANDER’S LIP CURLS, ANGER RADIATING THROUGH HIS IRISES. “How…” I swallow down the ache in my throat, the gentle wind swaying through my hair. “How can you do this to me? I saw you kissing her.” There’s no way he can deny it. I’ve seen him with my own eyes. The betrayal…it shattered me. He shakes his head, blowing a harsh breath, and once he looks at me, his gaze intensifies. His stare fills with disgust, roving up and down my body. “Because you bore me.” Those words bulldoze through the center of my chest, and I fight the tears that come. His cruel laughter only whispers more pain through my already broken heart. Not sure why I’ve bothered for this long. I knew our relationship was at the end of its rope, but I guess I wanted to hold on. I thought coming to Necker Island for his best friend’s engagement party would be good for us. But I was wrong. “Did you sleep with her?” Why does it even matter? He kissed her. That should be enough. But I want to know the truth. My throat burns as I push down the tears, refusing to cry. Yet they slip down my cheeks anyway, betraying me and the strength I hoped to have through this. He pinches the bridge of his nose. “I don’t know why the hell I’m still with you. You’re so whiny.” Your father never loved you. He saw you as a burden. It’s why he left. It’s all your fault. Those words echo, causing me more agony. No. Can’t think about that. Not now. “Pity, probably,” he goes on. “Because no one else would want you. You know that, right? No one would put up with a boring-ass bitch like you.” People pass by through the outdoor patio of the hotel we’re staying in, glancing at me while I fight not to fall apart. Fight with everything I have not to be weak. But his words…they’ve dug so deep, every inch of me wishes to die. He knows my every insecurity, and he uses them against me on purpose. I swipe my fingertips under my lashes. “How can you be so cruel?” “It’s the truth, Amara. Sometimes it’s good to hear it.” He grabs my hip and pulls me in. I just want him to finally admit that he’s cheated. Maybe then I’ll finally grow a backbone and walk away. When I caught him with some blonde an hour ago, his tongue in her mouth, I confronted him after she disappeared. But he denied it. Said the photo I snapped of them was nothing. He forced me to go to this engagement dinner, even though it was the last place I wanted to be. After I saw the same blonde woman moments ago sitting at another table beside ours, I was sick to my stomach and stepped out here for some air. Of course, he followed me. I’d had a feeling he was already sleeping around before we took this trip, but I had no proof, except how secretive he became when I wanted to look at his phone and staying at work later than he normally would. My gut just kept screaming that he was cheating, but I didn’t want to believe it. We were still having sex regularly, and I convinced myself I was just being insecure. I wanted to make the relationship work. It’s obvious I was the only one who cared. At least he wore a condom every time we slept together. Still going to have to get tested, though.

این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.

Download: Filthy Savage

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

آموزش نقاشی سیاه قلم کانال واتساپ