I was standing on the edge
من بر روی لبه ایستاده بودم
I’d long for a new beginning
مشتاقه یه شروع جدید بودم
But I couldn’t look down, but I couldn’t look down
اما نمیتونستم به پایین نگاه کنم
I went cold
سرد شدم
A million voices scream in my head
یه میلیون صدا تو سرم فریاد میزنند
And I felt sure that I would give in
و احساس کردم مطمئنم که تسلیم میشم
So why couldn’t I now? Why couldn’t I now?
پس چرا حالا نمیتونم؟ چرا حالا نمیتونم؟
Your voice was louder
صدای تو بلندتر بود
By design, God gave me feelings
با برنامه خداوند احساسی رو بهم داد
And by the design they shalt not kill
و با برنامه آنها نباید بکشند
But when the noises overwhelm me
اما وقتی سروصداها من رو در هم میشکنند
I feel sure that they will
احساس میکنم که آنها خواهد کُشت
Oh revelation, comes in whatever form to save me
اوه الهام میاد که در هر صورت برای نجاتم میاد
I hear voices, and then the whisper comes
صداهایی میشنوم، و بعدش زمزمه ای میاد
Your whisper in the breeze
زمزمه ی تو در نسیم
Your whisper’s what I’m needing
زمزمه ی تو چیزیه که من نیاز دارم
Quiet bursts, so to hurt the whisperer
انفجاری خاموش (ساکت) تا به زمزمه گر آسیب بزنه
And though I struggle through the days now
و گرچه من مبازه رو روزها تمرین کردم حالا
It helps to know that you are listening
حالا کمک میکنه تا بدونم که تو میشنوی
So I just wait it out
پس فقط براش منتظر میمانم
I’ll wait this out, by the hour
براش ساعت ها منتظر خواهم بود
نظرات کاربران