- عنوان: Custodians of the Cosmos Book 1 (The Atrocity Engine)
- نویسنده: Tim Waggoner
- سال انتشار: 2024
- تعداد صفحه: 276
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 1.87 مگابایت
نیل هادسون در لبه زمین بازی ایستاده بود و تماشا می کرد. اینجا چیزی اشتباه بود، خیلی اشتباه. او فقط نمی دانست هنوز چیست. اواخر بعد از ظهر بود. مدرسه برای آن روز تعطیل بود، بنابراین بچههای اینجا ترکیبی از سنین مختلف بودند، کوچکترین آنها احتمالاً حدود ده سال بودند، بزرگترین آنها یک جفت پسر دبیرستانی بودند که روی چمنها در طرف مقابل زمین بازی نیل نشسته بودند. نوجوانان با بیتفاوتی به بازی بچههای کوچکتر نگاه میکردند و احتمالاً منتظر بودند تا آنها را پاک کنند تا بتوانند زمین بازی را تصاحب کنند. آنها روی تابها مینشستند و در مورد هر چه نوجوانان این روزها صحبت میکردند، صحبت میکردند. ویدیوهای خنده دار یوتیوب، جدیدترین بازی های ویدیویی، تمام جنسیتی که وانمود می کردند دارند… اکثر بچه ها دانش آموز راهنمایی بودند، هنوز آنقدر جوان بودند که از بازی با وسایل لذت ببرند، اما به اندازه کافی بزرگ بودند که در مورد آن احساس خجالت کنند. اوایل سپتامبر بود، روز گرم و آفتابی بود و بیشتر بچه ها تی شرت و شلوارک پوشیده بودند. تعدادی از والدین حضور داشتند که اکثراً مادران بودند، روی نیمکت های چوبی که در اطراف زمین بازی قرار گرفته بودند، نشسته بودند یا به صورت دسته جمعی ایستاده بودند و صحبت می کردند. نیل همیشه میتوانست مادرهای تازه وارد را از مادران با تجربهتر تشخیص دهد. مادران با تجربه کمتر چشمان خود را به فرزندان خود چسبانده بودند، گویی نگران بودند که کسی هر لحظه قصد ربودن عزیزان با ارزش آنها را داشته باشد. مادران باتجربه تر پیامک می فرستادند یا با تلفن خود صحبت می کردند، با دوستانشان چت می کردند یا کتاب و مجله می خواندند. آنها فقط اگر فریاد میکشیدند که یک قتل خونین فریاد میزد بالا را نگاه میکردند، و اگر فرزندشان تا حد مرگ خونریزی نداشت، بدون نگرانی به کاری که انجام میدادند برمیگشتند. اکثر زنان سی و چند ساله بودند و تنها یک زوج در چهل سالگی بودند. مادران جوانتر، آنهایی که بچههای نوپا دارند، زودتر به اینجا میآمدند، وقتی بچههای کوچکشان میتوانستند بدون بچههای بزرگتر در اطراف بازی کنند. نیل یکی از معدود مردان حاضر و تنها کسی بود که مدام نگاه های پنهانی مادران را دریافت می کرد. او آنها را به خاطر مشکوک بودن به او سرزنش نکرد. در خط کاری او باید همیشه به همه چیز مشکوک بودید. این تنها راه برای انجام کار بود و – اگر خوش شانس بودید – پس از پایان کار هنوز زنده باشید.
Neal Hudson stood at the edge of the playground, watching. Something was wrong here, very wrong. He just didn’t know what yet. It was late afternoon. School was out for the day, so the children here were a mix of different ages, the youngest probably around ten, the oldest a pair of high school boys who sat in the grass on the opposite side of the playground from Neal. The teenagers watched the younger children play with studied indifference, likely waiting for them to clear out so they could take over the playground. They’d sit on the swings and talk about whatever teenagers talked about these days. Funny YouTube videos, the latest video games, all the sex they pretended to be having… The majority of kids were middle schoolers, still young enough to enjoy playing on the equipment, but old enough to feel a little embarrassed about it. It was early September, the day warm and sunny, and most of the kids were in T-shirts and shorts. There were a number of parents present, mostly moms, sitting on the wooden benches positioned around the playground or standing and talking in groups. Neal could always tell new moms from more seasoned ones. The less experienced moms kept their eyes glued to their children, as if worried that someone was going to attempt to abduct their precious darlings at any second. The more experienced moms texted or talked on their phones, chatted with friends, or read books and magazines. They’d only look up if someone screamed bloody murder, and if their child wasn’t bleeding to death, they’d return to what they were doing, unconcerned. The majority of the women were in their thirties, with only a couple in their forties. Younger mothers, those with toddlers, would’ve been here earlier in the day, when their little ones could play without any bigger kids around. Neal was one of the few men present, and the only one who kept receiving furtive glances from the mothers. He didn’t blame them for being suspicious of him. In his line of work, you had to be suspicious of everything all the time. It was the only way to get the job done, and – if you were lucky – still be alive when it was over.
این رمان را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
Download: Custodians of the Cosmos Book 1 (The Atrocity Engine)
نظرات کاربران