- عنوان: Cop Craft – Dragnet Mirage Reloaded – volume 1
- نویسنده: Shouji Gato
- سال انتشار: ???
- تعداد صفحه: 195
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 8.97 مگابایت
آن فیلیپینی های لعنتی قبلاً 40 دقیقه تاخیر داشتند. الان 41 دقیقه کی ماتوبا به ساعت در ماشینش خیره شد و با ناراحتی روی زبانش کلیک کرد. با وجود اینکه او نسبتاً ملایم بود، اما نمیتوانست باور کند که آنها اعصاب دویدن تا این اواخر را دارند، اما همچنان با سرعتی آهسته و بیخیال به راه رفتن ادامه میدهند. یک تماشاگر فکر می کرد که آنها فقط در حال قدم زدن هستند. ریک فیوری که روی صندلی مسافر نشسته بود، گفت: «اینقدر عصبانی نشو، رئیس. «آنها از آن دسته بچههایی هستند که دیر در مراسم تدفین والدینشان حاضر میشوند. با عصبانی شدن، فقط خودت را فرسوده می کنی.» فهمیدم. متوجه شدم، اما…» ماتوبا با ناراحتی زمزمه می کرد، انعکاس خود را در آینه گیر بررسی کرد. او یک کت و شلوار ورساچه با روکش سبک و براق پوشیده بود. موهای براق مشکی او به عقب برساخته شده بود و صورتش تیز و مشخص بود. او دو روز بود که به خانه نرفته بود و مقداری ته ریش در اطراف چانهاش رشد کرده بود. ظاهر او شبیه یک دلال بود و درست مانند مردانی که در آن کسب و کار خاص موفق شدند، طوری لباس می پوشید که گویی می خواست با پوشیدن لباس های گران قیمت، زمختی کارش را بپوشاند. من قصد دارم بعد از این با کسی ملاقات کنم. “با یه دختر؟” فیوری پرسید. ماتوبا لحظه ای مکث کرد تا به این فکر کند که چگونه پاسخ دهد. او تصمیم گرفت که توضیح دادن منظورش بیش از حد آزاردهنده باشد، بنابراین فقط با آن همراه شد. “حدس می زنم، بله.” “مرد، من حسودم. الان یک هفته تمام است که با همسرم صحبت درستی نکرده ام.» «واقعاً چیزی نیست که به آن حسادت کنیم. هر چه به هم نزدیک تر می شویم، در نهایت بیشتر به یکدیگر آسیب می زنیم.» فیوری ناله کوچکی کشید و شروع کرد به خندیدن.
Those damn Filipinos were 40 minutes late already. 41 minutes now. Kei Matoba glared at the clock in his car, clicking his tongue in frustration. Even though he was fairly lenient when it came to time, he couldn’t believe that they had the nerve to run this late yet continue to walk at such a slow, carefree pace. A bystander would’ve thought that they were just taking a stroll. “Don’t get so pissed off, chief,” said Rick Fury, who sat in the passenger’s seat. “They’re the kind of guys that would show up late to their parent’s funeral. By getting angry, you’re just gonna wear yourself out.” “I get it. I get it, but…” Muttering in displeasure, Matoba checked his reflection in the visor mirror. He wore a Versace suit with a light, glossy finish. His slick black hair was brushed back, and his facial features were sharp and defined. He hadn’t been home for two days already, and some stubble had begun to grow around his chin. His appearance resembled that of a broker, and just like the men that succeeded in that particular business, he dressed as if he were trying to mask the crudeness of his work by wearing expensive clothing. “I have plans to meet with someone after this.” “With a girl?” Fury asked. Matoba paused for a moment to think about how to respond. He decided that it would be too much of a bother to explain what he meant, so he just went with it. “I guess, yeah.” “Man, I’m jealous. I haven’t had a proper conversation with my wife for an entire week now.” “It really isn’t anything to be jealous of. The closer we get, the more we end up hurting each other.” Fury let out a small groan and started laughing.
این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.
نظرات کاربران