مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود رمان انگلیسی “حکم سیاه”

  • عنوان: black warrant
  • نویسنده: Sunil Gupta
  • سال انتشار: 2019
  • تعداد صفحه: 176
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 1.18 مگابایت
8 مه 1981 اولین روزی که برای خدمت معرفی شدم، در مورد روان رنجوری همکاران جدیدم آگاهی پیدا کردم. متوجه شدم که برخورد با حبس و زندانی ها چیزهای عجیبی به ذهن می رساند. تاریخ را به وضوح به خاطر می آورم زیرا زندگی ام به گونه ای تغییر کرد که نمی توانستم تصورش را هم بکنم. در حالی که نامه پیشنهادی خود را در دست گرفتم، به دفتر B.L. ویج، رئیس وقت زندان‌های تیهار. من قبلاً از راه‌آهن شمال استعفا داده بودم که از نظر شغلی خوب بود، اما این موضوع باعث نگرانی من شد. مرد راه آهن بودن به این معنی بود که باید زندگی ام را در جاده یا ریل بگذرانم. غیرقابل پیش بینی بودن یک انتقال در هر زمان و هر زمان واقعاً برای من جذاب نبود. بنابراین وقتی دیدم شغلی در تیهار باز شد، فکر کردم این فرصت عالی برای شروع زندگی در پایتخت ملی است. من 24 ساله بودم. البته هیچ کس در خانواده ام احساسات من را نداشت. ما سه برادر و دو خواهر بودیم و من نفر چهارم بودم که یک خواهر کوچکتر از خودم داشتم. در میان پنج خواهر و برادر، یک دانشمند هسته‌ای از IIT و یک استاد کالج وجود داشت. فکر این که پسرشان که در کالج هندو تحصیل کرده است، برای کار در میان چورها (دزدها) اوچک ها (روفیان) برود اصلاً برای والدین من جذاب نبود. چیزی که اوضاع را بدتر می‌کرد این بود که روزنامه‌های آن زمان مملو از داستان‌هایی درباره زندان تیهار بود که آنها را به وحشت می‌اندازد: «زندانی کارمند زندان را تهدید می‌کند» یا بدتر از آن، «زندانی زندانبان را می‌کشد». از من پرسیدند: «آیا به این دلیل است که شما کارشناسی و حقوق خوانده‌اید؟»

May 8, 1981 The very first day that I reported for duty I got an inkling about the neurosis of my new co-workers. I began to realize that dealing with incarceration and the incarcerated does strange things to the mind. I remember the date clearly because my life changed in ways I could not have imagined. Clutching my offer letter, I arrived at the office of B.L. Vij, the then superintendent of jails in Tihar. I had already resigned from the Northern Railways which had been okay as far as jobs go, but it came with a major cause of concern for me. Being a railways man meant that I would have to live my life on the road, or the tracks. The unpredictability of a transfer at any and all times did not really appeal to me. So when I saw a job opening in Tihar, I thought it was the perfect opportunity to begin a life in the national capital. I was 24 years old. Of course, no one in my family shared my sentiments. We were three brothers and two sisters and I was the fourth one with a sister younger than me. Among the five siblings, there was a nuclear scientist from IIT and a college professor. The thought of their Hindu College-educated son going to work among chors (thieves) uchakkes (ruffians) was not at all appealing to my parents. What made things worse was that the newspapers at the time were full of stories about Tihar Jail that terrified them: ‘Inmate threatens jail staffer’ or worse still, ‘Inmate kills Jailer’. ‘Is this why you studied BSc and Law?’ I was asked.

این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.

Download: black warrant

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

آموزش نقاشی سیاه قلم کانال واتساپ