- عنوان رمان: Behind Closed Doors
- نویسنده: Rowen Chambers
- سال انتشار: 2025
- تعداد صفحه: 243
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 1.66 مگابایت
«سلام خانم!» مردی فریاد زد در حالی که با سینی ظروف کثیف از کنارش میدویدم. «صورتحساب را میخواهم!» گفتم «همینجا باش!» و سعی کردم سینی را نیندازم، در حالی که پسر بچهای جلویم میدود. از در آشپزخانه گذشتم، سینی را زمین گذاشتم و لحظهای نفس تازه کردم. مارتین، رئیسم، در حالی که برگرها را روی گریل میچرخاند، پرسید: «حالت خوبه؟» «فقط خستهام.» به سمتش رفتم. «اون پنیر آب شده تقریباً آمادهست؟» «همینجا.» بشقاب را به من داد. قبل از اینکه به قسمت غذاخوری برگردم و پنیر آب شده را به زن میز ششم بدهم، از او تشکر کردم. لیوان چای سردش را بالا آورد و با لحنی مختصر پرسید: «میتونم دوباره پر کنم؟» گفتم: «حتماً.» متوجه زوج میز کناری شدم که نگاههای تندی به من میانداختند، احتمالاً به این دلیل که هنوز سفارششان را نگرفته بودم. با لبخندی بسیار دلنشین گفتم: «یه دقیقه دیگه اونجام.» همینطور که چای سرد خانم را میگرفتم، جنا به سمتم آمد. «میز هفت منتظر سفارش است. میخواهی من این کار را انجام دهم؟» میگویم: «نه، من این کار را میکنم.» جنا همیشه پیشنهاد کمک به من را میدهد. او دوست خیلی خوبی است. او نه تنها این شغل را برای من پیدا کرد، بلکه وقتی سال گذشته از آپارتمانم بیرونم کردند، جایی برای ماندن هم به من داد.
“Hey, lady!” a guy yells as I race by him with a tray of dirty dishes. “I need the check!” “Be right there!” I say, trying not to drop the tray as a little boy runs in front of me. I pass through the door to the kitchen, set the tray down, and take a moment to catch my breath. “You okay?” my boss Martin asks as he flips burgers on the grill. “I’m just tired.” I walk over to him. “Is that cheese melt almost done?” “Right here.” He hands me the plate. I thank him before returning to the dining area and delivering the cheese melt to the woman at table six. She holds up her glass of iced tea and tersely asks, “Could I get a refill?” “Sure,” I say. I notice the couple at the next table giving me dirty looks, likely because I haven’t taken their order yet. “Be there in a minute,” I say with my most endearing smile. As I get the lady’s iced tea, Jenna comes up to me. “Table seven is waiting to order. You want me to do it?” “No, I will,” I say. Jenna’s always offering to help me. She’s a great friend. She not only got me this job but also gave me a place to stay when I got evicted from my apartment last year.
این رمان را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
Download: Behind Closed Doors
نظرات کاربران