- عنوان: Banished from the Hero’s Party, I Decided to Live a Quiet Life in the Countryside, Vol. 9
- نویسنده: Zappon
- سال انتشار: 2023
- تعداد صفحه: 156
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 7.42 مگابایت
پس از یک مبارزه خونین و دشوار، با هل دادن اجساد بیشمار سرباز، آنها در نهایت کشوری را از ارتش ارباب شیطان پس گرفتند. فقط برای اینکه همه چیز را در یک شب توسط دزموند زمین دزدیده شود. در حالی که دیگران در ناامیدی فرو رفتند، روتی قهرمان بدون معطلی به جلو رفت. “برادر، چگونه دوباره آن را پس بگیریم؟” قهرمان به شوالیه ای که کنارش بود گفت. او نه با سربازانی که سرشان را آویزان کرده بودند مهربانی کرد و نه سعی کرد آنها را تشویق کند. قهرمان به سادگی برای نجات اقدام کرد. او رام نشدنی بود. سرانداز. قهرمان همیشه جلو می رفت. به همین دلیل بود که مردم به دنبال قهرمان بودند. حتی در چنگال درد و رنج، وقتی ذهنشان شکست و دلشان شکست، معتقد بودند تا زمانی که پشت سر آن دختر راهپیمایی کنند، او آنها را به رستگاری خواهد رساند. قهرمان هرگز شک نمی کند. قهرمان هرگز نباید تزلزل کند. همه موجودات زنده از نعمت های الهی برخوردار شدند. بنابراین، مهم نیست که چقدر خیانت وحشتناک، ضرب و شتم وحشتناک، یا تعداد زیادی از زندگی ها از دست رفته، قهرمان هرگز اجازه تزلزل را نداشت. نه به نفس آخرشان. “بله، این نقشی است که از من انتظار می رود.” وقتی قهرمان جدید، وان، داستان روتی را شنید، قلبش به رقص درآمد. “خداوند دمیس، من از محاکمه ای که در برابر من قرار داده اید سپاسگزارم. باشد که تا زمانی که بدنم، جوهر من، رفقای که در کنار من قدم میزنند، چالشهای بزرگتری برای من به ارمغان بیاوری، تا زمانی که همه چیز از بین برود.» او از اعماق قلبش دعا کرد و در اتاق ناخدای وندیداد، کشتی ارباب دیو، زانو زد.
After a bloody, difficult struggle, pushing through countless soldiers’ corpses, they finally reclaimed a country from the demon lord’s army. Only to have it all stolen back in a single night by Desmond of the Earth. While others fell into despair, Ruti the Hero continued walking forward without delay. “Brother, how do we take it back again?” the Hero said to the knight beside her. She neither commiserated with the soldiers who hung their heads nor attempted to encourage them. The Hero simply acted to save. She was indomitable. Dauntless. The Hero always pushed ahead. That was why people sought the Hero. Even in the grip of pain and suffering, when their minds were fractured and their hearts broken, they believed that so long as they marched behind that girl, she would lead them to salvation. The Hero never feels doubt. The Hero must never waver. All living creatures received Divine Blessings. Thus, no matter how terrible the betrayal, how terrible the beating, or how many lives lost, the Hero was never permitted to waver. Not to their final breath. “Yes, that is the role expected of me.” When the new Hero, Van, heard the story of Ruti, his heart danced. “Lord Demis, I am grateful for the trial you have set before me. May you continue to grant me greater challenges until my body, my essence, the comrades who walk alongside me, until all of it crumbles away.” He prayed from the depths of his heart, kneeling in the captain’s room of the Vendidad, the demon lord’s ship.
این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.
Download: Banished from the Hero’s Party, I Decided to Live a Quiet Life in the Countryside, Vol. 9
نظرات کاربران