- عنوان: Backstabbed in a Backwater Dungeon – My Trusted Companions Tried to Kill Me, Vol 8
- نویسنده: Meikyou Shisui
- سال انتشار: 2024
- تعداد صفحه: 191
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 8.74 مگابایت
مجمع الجزایر اونیفولک نامی بود که به مجموعه ای از جزایر که در غرب سرزمین اصلی قرار داشتند، یک سفر یک روزه خوب به دور از محل زندگی اکثر نژادهای دیگر داده شد. این جزایر سیاهچال یا آثار باستانی نداشتند، به این معنی که ماجراجویان به ندرت از کشور دیدن می کردند، در حالی که صنایع اصلی آنها ماهیگیری و استخراج فلزات گرانبها و همچنین صادرات صنایع دستی، ابریشم کاری و چینی بود. اما از آنجایی که هیچ چیز در مورد مجمع الجزایر اونیفولک واقعاً برجسته نبود، اعضای سایر نژادها عادت به سفر به آنجا نداشتند. به همین ترتیب، آنیفولکها به ندرت به سرزمین اصلی سفر میکردند، زیرا تا حد زیادی ترجیح میدادند روی تکمیل صنایع دستی خود، هر چه که باشد، تمرکز کنند. به عبارت دیگر، مجمع الجزایر اونیفولک یک ملت منزوی و منزوی بود. قلعه ای در پایتخت در جزیره اصلی محل زندگی شاهزاده خانم مقدس اونیس بود که بالاترین رتبه در کشور محسوب می شد، اگرچه این مقام کاملاً تشریفاتی بود و هیچ اختیاری برای حکومت نداشت. در این لحظه خاص از زمان، شاهزاده خانم جوان به نام Yotsuha در اتاق خواب خود، که در دوردست قلعه قرار داشت، گریه می کرد. یوتسوها بو کشید: «نمیخواهم بمیرم، نمیخواهم بمیرم، نمیخواهم بمیرم». “من نمی خواهم قربانی شوم. چرا مرا وادار به این می کنند؟ لطفا مرا نجات بده، مادر.» هر زمان که یوتسوها در انظار عمومی ظاهر می شد، لباس سنتی کاهن را به همراه یک لباس بیرونی به نام چیهایا می پوشید. اما در حالی که روی یک تشک فوتون که روی زمینی با تشک تاتامی گذاشته شده بود، نشسته بود، او فقط یک لباس شب ساده به تن داشت. موهای نقرهای یوتسوها معمولاً در طول روز دارای دو دسته در دو طرف سر او بود، اما چون شب بود، موهای او کاملاً پایین و بدون تزئین بود. همانطور که برای اونیس معمول بود، دو شاخ از پیشانی او جوانه زد، و در حالی که یوتسوها در سرتاسر سرزمین به خاطر زیبایی باشکوهش شناخته شده بود، جریان های اشک صورت فرشته ای او را به یک آشفتگی مضطرب تبدیل کرد. یوتسوها تمام تلاشش را کرد تا احساساتش را خفه کند، اما نالههای او سرانجام خواهر کوچکترش، آیامه را که روی فوتون کنارش خوابیده بود، بیدار کرد.
The Onifolk Archipelago was the name given to a cluster of islands that lay west of the mainland, a good one-day trip away from where the majority of the other races lived. The islands had no dungeons or ancient relics, meaning adventurers rarely visited the nation, while their main industries were fishing and mining for precious metals, as well as exporting handicrafts, silk work, and porcelain. But since nothing about the Onifolk Archipelago really stood out, members of the other races didn’t make a habit of traveling there. Likewise, the onifolk rarely ventured to the mainland, since they largely preferred to focus on perfecting their crafts, whatever those might be. In other words, the Onifolk Archipelago was an insular, isolated nation. A castle in the capital on the main island was home to the Holy Princess of the onis, who was considered to be the highest-ranking person in the nation, though the position was strictly ceremonial and came with no authority to govern. At this particular moment in time, the young princess named Yotsuha was weeping in her bedroom, which was located in the far reaches of the castle. “I don’t want to die, I don’t want to die, I don’t want to die,” Yotsuha sniffled. “I don’t want to be a sacrifice. Why are they making me go through this? Please save me, mother.” Whenever Yotsuha appeared in public, she would wear traditional priestess garb, complete with an outer robe known as a chihaya. But seated as she was on a futon mattress that had been laid across a floor lined with tatami mats, she wore only a simple night-robe. Yotsuha’s silvery hair would usually feature two bunches on either side of her head during the day, but as it was nighttime, her hair was fully down and unadorned. As was common for onis, two horns sprouted from her forehead, and while Yotsuha was known throughout the land for her magnificent beauty, the streams of tears contorted her angelic face into an anguished mess. Yotsuha did her best to choke back her emotions, but her wailing eventually woke up her younger sister, Ayame, who had been asleep on the futon next to her.
این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.
نظرات کاربران