How can I tell if I’m in the right relationship?
چطور میتونم بفهمم که تو رابطه درست هستم؟
Aren’t you really s’posed to know that s–t?
آیا نباید واقعاً این چیزا رو بدونی؟
Feel it in your bones and own that s–t? I don’t know
باید تو استخوانات حس کنی و مالک این احساس باشی؟ نمیدونم
Then I had this interaction I’ve been thinkin’ ’bout for like five weeks
بعد یه برخوردی داشتم که حدود پنج هفته دارم بهش فکر میکنم
Wonder if he’s thinkin’ ’bout it too and smiling
دلم میخواد بدونم که اونم به این موضوع فکر میکنه و لبخند میزنه؟
Wonder if he knows that that’s been what’s inspirin’ me
دلم میخواد بدونم که آیا میدونه که این همون چیزی بوده که منو الهام بخشیده
Wonder if he’s judgin’ me like I am right now
دلم میخواد بدونم که آیا داره منو قضاوت میکنه مثل الان که من دارم قضاوتش میکنم
I don’t care
من اهمیتی نمیدم
I’d rather tell the truth (Truth)
ترجیح میدم حقیقت رو بگم (حقیقت)
Than make it worse for you, mm (You)
تا اینکه وضعیت رو برات بدتر کنم، امم (تو)
If the sun refused to shine
اگه خورشید دیگه نمیخواست بدرخشه
Baby, would I still be your lover?
عزیزم، هنوز هم دوستت میبودم؟
Would you want me there?
آیا میخواستی که اونجا باشم؟
If the moon went dark tonight
اگه ماه امشب تاریک میشد
And if it all ended tomorrow
و اگه همه چیز فردا تموم میشد
Would I be the one on your mind, your mind, your mind?
آیا من کسی میبودم که تو ذهنت بودم، تو ذهنت، تو ذهنت؟
And if it all ended tomorrow
و اگه همه چیز فردا تموم میشد
Would you be the one on mine?
آیا تو کسی میبود که تو ذهن من بودی؟
Please, pay me no mind
لطفاً به من توجه نکن
While I jump into your skin and change your eyes
در حالی که من وارد پوستت میشم و چشمتو عوض میکنم
So you see things through mine (Through mine, through mine, through mine, through mine)
تا بتونی همه چیز رو از چشمهای من ببینی (از چشمهای من، از چشمهای من، از چشمهای من، از چشمهای من)
Can’t you sense me? I’ve been right here all this time (All this time)
نمیتونی منو حس کنی؟ من همه این مدت اینجا بودم (همه این مدت)
Would you still be here pretending you still like me? (Would you still be?)
آیا هنوز اینجا میموندی و تظاهر میکردی که هنوز ازم خوشت میاد؟ (آیا هنوز میموندی؟)
Pretending you don’t regret not thinking before asking
تظاهر میکردی که پشیمون نیستی از اینکه قبل از پرسیدن فکر نکردی
Now you’re long gone in Cali (Now you’re long)
الان دیگه خیلی وقتا هست که تو کالی هستی (الان دیگه خیلی وقتا)
And me, I’m still unpacking (Still unpacking)
و من، هنوز دارم وسایلم رو باز میکنم (هنوز دارم باز میکنم)
Why I even allowed you on the flight
که چرا حتی اجازه دادم سوار پرواز بشی
I broke your heart because you broke mine (I broke your heart)
من قلبت رو شکستم چون تو قلب منو شکستی (من قلبت رو شکستم)
So me, I am the bad guy (I am the bad guy)
پس من، من آدم بد هستم (من آدم بد هستم)
‘Cause I’d already grieved you
چون من قبلاً از دستت غمگین بودم
And you started to realize
و تو شروع کردی به فهمیدن
I do need ya, I did (Mm)
من بهت نیاز داشتم، داشتم (امم)
I wish I could un-need ya, so I did
کاش میشد نیازم رو از تو بردارم، پس اینکارو کردم
نظرات کاربران