- عنوان کتاب: An Astronauts Guide to Life on Earth /What Going to Space Taught
- نویسنده/انتشارات: Chris Hadfield
- حوزه: فضانوردی
- سال انتشار: 2013
- تعداد صفحه: 260
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 6.47 مگابایت
پنجره های یک سفینه فضایی به طور معمول معجزه را قاب می کنند. هر 92 دقیقه یک طلوع آفتاب دیگر: یک کیک لایهای که با رنگ نارنجی شروع میشود، سپس یک تکه ضخیم آبی، سپس غنیترین و تاریکترین شکله تزئین شده با ستارهها. الگوهای مخفی سیاره ما آشکار می شوند: کوه ها به طرز بی ادبانه ای از دشت های منظم برمی خیزند، جنگل ها شکاف های سبزی هستند که لبه های برف دارند، رودخانه ها در نور خورشید می درخشند، مانند کرم های نقره ای می پیچند و می چرخند. قارهها به طور کامل خود را بیرون میزنند و اطرافشان را جزایری فراگرفتهاند که مانند تکههای ظریف پوستههای تخممرغ در سراسر دریا پاشیده شدهاند. قبل از اولین راهپیمایی فضایی ام در قفل هوا شناور بودم، می دانستم که در آستانه زیبایی حتی نادرتر هستم. برای حرکت به بیرون، غوطه ور شدن در منظره کیهان در حالی که به یک سفینه فضایی که با سرعت 17500 مایل در ساعت به دور زمین می چرخد، لحظه ای بود که در بیشتر عمرم رویاهایم را در سر می پروراندم و برای آن کار می کردم. اما با آماده شدن در لبه امر متعالی، با یک دوراهی تا حدی مضحک مواجه شدم: بهترین راه برای خروج از آن چیست؟ دریچه کوچک و دایرهای بود، اما با تمام ابزارهایم به سینهام و بسته بزرگی از مخزنهای اکسیژن و وسایل الکترونیکی که به پشتم بسته شده بودند، مربعی شکل بودم. فضانورد مربع، سوراخ گرد. لحظه سینمایی که برای اولین بار فضانورد شدم تصور میکردم، لحظهای که در آن موسیقی متن متورم شد در حالی که من به زیبایی او را به جوهر سیاه جت فضای نیت فشار دادم، اتفاق نمیافتد. درعوض، باید به طرز ناخوشایندی و با حوصله تکان بخورم، و کمتر بر روی چیزهای جادویی تمرکز کنم تا دنیوی: سعی کنم از چنگ زدن لباس فضانوردی ام یا غر زدن در بندم اجتناب کنم و خودم را مانند گوساله ای طناب دار به جهان نشان دهم. با شور و نشاط، من خودم را سر درآوردم تا دنیا را طوری ببینم که فقط چند ده انسان دیده اند، با یک جت پک محکم با سیستم رانش و جوی استیک مخصوص به خود، به طوری که اگر همه چیز شکست خورد، بتوانم پیشران خودم باشم، با قدرت یک مخزن تحت فشار نیتروژن، و به سمت ایمنی هدایت کنید. اوج تجربه، مسیری غیرمنتظره. فضانورد مربع، سوراخ گرد. این داستان زندگی من است، واقعاً: تلاش برای کشف این که چگونه به جایی که می خواهم برسم وقتی که بیرون از در غیرممکن به نظر می رسد. روی کاغذ، مسیر شغلی من از پیش تعیین شده به نظر می رسد: مهندس، خلبان خلبان، خلبان آزمایشی، فضانورد. مسیر معمولی برای کسی که در این خط کار است، مستقیم به عنوان یک خط کش. اما واقعاً اینطور نبود. در تمام طول مسیر منحنی های سنجاق سر و بن بست وجود داشت. قرار نبود فضانورد باشم. مجبور شدم خودم را به یکی تبدیل کنم.
THE WINDOWS OF A SPACESHIP casually frame miracles. Every 92 minutes, another sunrise: a layer cake that starts with orange, then a thick wedge of blue, then the richest, darkest icing decorated with stars. The secret patterns of our planet are revealed: mountains bump up rudely from orderly plains, forests are green gashes edged with snow, rivers glint in the sunlight, twisting and turning like silvery worms. Continents splay themselves out whole, surrounded by islands sprinkled across the sea like delicate shards of shattered eggshells. Floating in the airlock before my rst spacewalk, I knew I was on the verge of even rarer beauty. To drift outside, fully immersed in the spectacle of the universe while holding onto a spaceship orbiting Earth at 17,500 miles per hour—it was a moment I’d been dreaming of and working toward most of my life. But poised on the edge of the sublime, I faced a somewhat ridiculous dilemma: How best to get out there? The hatch was small and circular, but with all my tools strapped to my chest and a huge pack of oxygen tanks and electronics strapped onto my back, I was square. Square astronaut, round hole. The cinematic moment I’d envisioned when I rst became an astronaut, the one where the soundtrack swelled while I elegantly pushed o into the jet-black ink of innite space, would not be happening. Instead, I’d have to wiggle out awkwardly and patiently, focused less on the magical than the mundane: trying to avoid snagging my spacesuit or getting snarled in my tether and presenting myself to the universe trussed up like a roped calf. Gingerly, I pushed myself out headrst to see the world in a way only a few dozen humans have, wearing a sturdy jetpack with its own thrusting system and joystick so that if all else failed, I could re my thrusters, powered by a pressurized tank of nitrogen, and steer back to safety. A pinnacle of experience, an unexpected path. Square astronaut, round hole. It’s the story of my life, really: trying to gure out how to get where I want to go when just getting out the door seems impossible. On paper, my career trajectory looks preordained: engineer, ghter pilot, test pilot, astronaut. Typical path for someone in this line of work, straight as a ruler. But that’s not how it really was. There were hairpin curves and dead ends all the way along. I wasn’t destined to be an astronaut. I had to turn myself into one.
این کتاب را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
Download: An Astronauts Guide to Life on Earth
نظرات کاربران