مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود رمان انگلیسی “معضل یک آرکدمون – چگونه به عروس جن خود عشق بورزیم” – جلد 18

بازدید 568
  • عنوان: An Archdemons Dilemma How to Love Your Elf Bride-Volume 18
  • نویسنده: Fuminori Teshima
  • سال انتشار: 2024
  • تعداد صفحه: 165
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 13.1 مگابایت

“استاد زاگان، من خیلی خوشحالم.” نیفی لبخندی زد، لباسی به رنگ سفید خالص که بدنش را تزئین کرده بود. موهایش به همان اندازه سفید بود و زیر نور مثل نقره می درخشید. این به او هوای وقار الهی داد. او مانند روح ماه بود. سینه لباس و دستکش های تا آرنجش با تاج درخت لور با نخ طلا گلدوزی شده بود. دامن او تا کف زمین می رفت و با تزیینات و توری آراسته شده بود. دسته گلی از گلهای صورتی و سفید کم رنگ در دست داشت. بالای سرش یک تاج نقره‌ای و یک حجاب شفاف نازک بود که صورتش را پنهان می‌کرد که گویی از پاکی عروس محافظت می‌کرد. زاگان آهی از تحسین بیرون داد. او نمی توانست کاری بکند جز اینکه آنجا بایستد و ناامیدانه تلاش کرد تا تپش قلبش را سرکوب کند. چقدر زیبا… مهم نیست که یک کلمه چقدر هک شده و بیش از حد استفاده شده بود، ذهن زاگان نمی توانست هیچ راه دیگری برای توصیف او بیابد. بله، همین جا، همین الان، معشوقش لباس عروس پوشیده بود. زاگان از پایین به لباس های خودش نگاه کرد. دمپایی سفید پوشیده بود. این لحظه مراسم عروسی آنها بود. آها، این باید یک رویا باشد. شاید این کار لیلیت بود. او را با خود به تعطیلات آورده بود، بنابراین شاید او با ملاحظه بود. واقعاً لازم نبود، اما با این حال، رویای بدی هم نبود. اگر او می توانست به خودش اجازه دهد کمی حریص باشد، زاگان دوست داشت نفی را تنها پس از خواستگاری او با این لباس ببیند. دیدن آنچه پس از آن در خواب اتفاق افتاد مانند یک هدر رفت. به یک معنا، این تجربه زمانی که او در نهایت شاهد واقعیت بود، کم می‌کرد. با این وجود، او آنقدر زیبا بود که نمی توانست چشمانش را از او جدا کند. عروس دوست داشتنی اش با گوش های نوک تیز قرمز روشن و لرزان گفت: «اوم، استاد زاگان». “چیزی نمیگی…؟” “اوه! متاسفم! تو آنقدر زیبا هستی که من از هوش رفتم!» “هی؟!” معشوقش لباس عروس پوشیده بود.

“Master Zagan, I’m so happy.” Nephy smiled, a pure-white dress adorning her body. Her hair was equally white, sparkling like silver under the light. It gave her an air of divine solemnity. She was like a spirit of the moon. The chest of her dress and her elbow-length gloves were embroidered with a crest of a laurel tree using gold thread. Her skirt went all the way to the floor and was adorned with frills and lace. She held a bouquet of pale pink and white flowers in her hand. Atop her head was a silver tiara and a thin transparent veil, hiding her face as if to protect a bride’s purity. Zagan let out a sigh of admiration. He could do nothing but stand there, desperately attempting to suppress the pounding of his heart. How beautiful… No matter how hackneyed and overused a word it was, Zagan’s mind was incapable of coming up with any other way to describe her. Yes, right here, right now, his beloved was wearing a wedding dress. Zagan looked down at his own clothes. He was dressed in a white tailcoat. This was the moment of their wedding ceremony. Aaah, this must be a dream. Perhaps it was Lilith’s doing. He’d brought her along on a vacation, so maybe she was being considerate. It really hadn’t been necessary, but still, it wasn’t a bad dream. If he could allow himself to be a little greedy, Zagan would’ve liked to have seen Nephy in this outfit only after he’d proposed to her. Seeing what came afterward in a dream felt like a waste. In a sense, it would detract from the experience when he eventually got to witness the real thing. Regardless, she was so beautiful that he couldn’t peel his eyes away from her. “Um, Master Zagan,” his adorable bride said, her pointy ears bright red and quivering. “Are you not going to say anything…?” “Oh! Sorry! You’re so beautiful that I lost consciousness!” “Hyah?!” His beloved was wearing a wedding dress.

این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.

Download: An Archdemons Dilemma How to Love Your Elf Bride-Volume 18

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر بخوانید