- عنوان: Adventurers Who Don’t Believe in Humanity Will Save The World 02
- نویسنده: Fuji Shinta
- سال انتشار: ?
- تعداد صفحه: 688
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 3.89 مگابایت
اساساً، کاران اصرار داشت که بخواهد در جایی ارزان زندگی کند، زیرا پول میخواست تا لباسهای کمی خوب بخرد، تا بتواند با کد لباس وارد رستورانها شود… او سعی کرد آن را بهعنوان چیزی شبیه به زنانه بازی کند، اما 100% به دلیل آن بود. پرخوری او اما نیک و دیگران استدلال کردند که گذاشتن لباسهای خوب در مسافرخانهای ارزان قیمت به ناچار منجر به دزدیده شدن آنها میشود و اگر بوی گیاهان سایه دار شروع شود، آن لباسها خراب میشوند. در نهایت آنها توانستند کاران را متقاعد کنند که حرکت کند. آنها به شهرک پستی به نام «دروازه جنوبی» رفتند، جایی که نیک در آنجا اقامت داشت. افرادی که در آنجا اقامت داشتند، افراد مبتذل بودند، اما اکثر آنها مشاغل محترمانه ای داشتند. نیمی از آنها ماجراجو و نیمی تاجر بودند که دور از خانه کار می کردند، بنابراین اگر به این نوع چیزها عادت داشتید، مکان راحتی برای زندگی بود. اما برای خارجی ها مکان چندان دوستانه ای نبود. قوانین ناگفته زیادی در مورد نحوه استفاده از اتاق ها، ترتیب استفاده افراد از چاه، وسایل خانه که می توان اجاره کرد و غیره وجود داشت. اگر مستأجرها قوانین را رعایت کنند، اجاره بها می تواند پایین باشد. هیچ شباهتی به دروازه شرقی نداشت، جایی که مردم با خوشحالی در طول روز در اطراف پرسه می زدند. پس کاران و باند. فعلاً با این مسافرخانه برویم.» “تا زمانی که گران نباشد، اهمیتی نمیدهم کجا میمانم.” «آیا من هم باید اجاره بپردازم؟ من فقط میتوانم به شمشیر تبدیل شوم…» «روزی 1500 دینار است، و ما داریم پول میگیریم، پس تحمل کنید. و باند، اگر تبدیل شدن به انسان برای شما بار سنگینی نیست، تا جایی که ممکن است این شکل را حفظ کنید. مردم فکر خواهند کرد که عجیب است اگر شما به ظاهر و ناپدید شدن ادامه دهید، و ما می خواهیم از مشکوک کردن انجمن جلوگیری کنیم.
Basically, Karan insisted on wanting to live somewhere cheap because she wanted money to buy somewhat nice clothes, to be able to enter restaurants with a dress code… She tried to play it off as something lady-like, but it was 100% due to her gluttony. But Nick and the others argued that leaving nice clothes in a cheap inn would inevitably lead to them being stolen, and those clothes would be ruined if they started smelling like shady herbs. Eventually, they managed to convince Karan to move. They went to the post town called ‘South Gate’, where Nick was staying. The people staying there were vulgar, but most had respectable occupations. Half were adventurers and half were merchants working away from home, so it was a comfortable place to live if you were used to this sort of thing. But it wasn’t a very friendly place to outsiders. There were a lot of unspoken rules about how to use the rooms, the order in which people could use the well, household items that could be rented, etc. Rent could be low if the tenants followed the rules. It was nothing like East Gate, where people happily loitered around during the daytime. “So Karan and Bond. Let’s go with this inn for now.” “I don’t care where I’m staying as long as it’s not expensive.” “Do I also need to pay rent? I could just turn back into a sword…” “It’s 1500 dinnar a day, and we’re making money so bear with it. And Bond, if turning into a human isn’t a burden for you, keep that form as much as possible. People will think it’s weird if you keep appearing and disappearing, and we want to avoid making the guild suspicious.”
این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.
Download: Adventurers Who Don’t Believe in Humanity Will Save The World 02
نظرات کاربران