- عنوان: Adachi and Shimamura-Vol 4
- نویسنده: Hitoma Iruma
- سال انتشار: 2015
- تعداد صفحه: 193
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 4.24 مگابایت
وقتی به صورت مخفیانه به صورت ساکورا سان نگاه کردم، مطمئناً، به نظر می رسید که از یخ ساخته شده باشد، همانطور که همه همیشه می گفتند. چشمانش آینه های خالی بود که فقط آنچه را در مقابلش بود منعکس می کرد و هیچ کنجکاوی در درونش شعله ور نبود. بهار بود و ما تازه سال آخر دبیرستان را شروع کرده بودیم. در نتیجه عدم قاطعیت مطلق من، در نهایت به عنوان کمک کننده کتابخانه منصوب شدم. عنوان رسمی «کمیته رویدادهای فرهنگی» یا چیزی شبیه به آن بود، اما تنها وظیفه واقعی ما نشستن در کتابخانه بود. از این رو، یاور کتابخانه. و امروز اولین روز کار ما بود. ما دو نفر جلوی پیشخوان نشسته بودیم، کنار هم، و مسلماً من عصبی بودم. من و ساکورا سان سال گذشته هم در یک کلاس بودیم، اما هرگز با او صحبت نکرده بودم. با این حال، حتی از دور میتوانستم بفهمم که او چه جور آدمی است: سرد، دور، ساکت و زیبا. بالاخره فهمیدم چرا مردم او را به یک مجسمه یخی تشبیه کردند. اما البته، نمیتوانستم تمام روز اینجا بنشینم و او را تحسین کنم. پس نفس عمیقی کشیدم و تمام جراتم را جمع کردم. “ام…؟” ضعیف، او را صدا زدم، و نگاه دور در چشمان او یک بار دیگر تند شد. “…چی؟” کمی بعد برگشت و به من نگاه کرد و با آن چشمهای براق و بیعلاقه من را در محدودهی نقطهای خالی کرد. یک بار دیگر، من این حس را پیدا کردم که او صادقانه نمی تواند به اطرافیانش اهمیت بدهد. احتمالاً این یک معجزه بود که او اصلاً اینجا نشسته بود. در مورد Page | 14 شیفت بعدی ما؟ آیا او حتی ظاهر می شود؟ شاید اگر موقع ناهار بود، مثل امروز، اما چیزی به من می گفت که او بعد از مدرسه نمی ماند.
A S I PEERED SURREPTITIOUSLY at Sakura-san’s face, sure enough, it seemed to be crafted out of ice, just as everyone always said. Her eyes were empty mirrors, merely reflecting what was in front of her, no curiosity burning within. It was spring, and we had just started our final year of junior high. As a result of my utter lack of assertiveness, I ended up assigned as a library helper. The official title was “Cultural Events Committee” or something to that effect, but our only real task was to sit around in the library. Hence, library helper. And today was our first day on the job. The two of us were seated at the front counter, side by side, and admittedly, I was nervous. Sakura-san and I were in the same class last year as well, but I’d never spoken to her. Still, even from a distance I could tell what sort of person she was: cold, distant, quiet…and beautiful. At last, I finally understood why people likened her to an ice sculpture. But of course, I couldn’t just sit here and admire her all day long. So I took a deep breath and summoned all my courage. “Um…?” Feebly, I called out to her, and the distant look in her eyes grew sharp once more. “…What?” A beat later, she turned to look at me, fixing me with those glossy, uninterested eyes at point-blank range. Once again, I got the sense that she honestly couldn’t care less about the people around her. It was probably a miracle that she was sitting here at all. What about Page | 14 our next shift? Would she even show up? Maybe if it was during lunch, like today, but something told me she wouldn’t stick around after school.
این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.
Download: Adachi and Shimamura-Vol4
نظرات کاربران