مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود رمان انگلیسی “آداچی و شیمامورا” – جلد 08

بازدید 615
  • عنوان: Adachi and Shimamura-Vol8
  • نویسنده: Hitoma Iruma
  • سال انتشار: 2019
  • تعداد صفحه: 142
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 6.12 مگابایت

می‌دانی: «هر وقت به دیدن والدینم می‌روم، آنها همیشه می‌خواهند درباره گذشته صحبت کنند؟» “آره؟” “در ابتدا متوجه نشدم، اما پس از اینکه در مورد آن فکر کردم، متوجه شدم که واقعاً منطقی است. از نظر سنی، گذشته آنها بسیار طولانی تر از آینده آنها است، بنابراین بله. جای تعجب نیست که آنها همیشه در مورد خاطرات قدیمی صحبت می کنند.” «درسته…» «شاید ما هم در نهایت همیشه خاطرات را مرور کنیم. نظرت چیه، آداچی؟» “هوم…” او کمی مکث کرد تا فکر کند. “این ممکن است خوب باشد.” “درست؟” این مکالمه ای بود که وقتی چمدانم را بسته بودم داشتیم. در مورد آداچی، او گفت که تا اواخر امشب قرار نیست چمدانش را جمع کند. در حال حاضر، او روی مبل نشسته بود و تلویزیون تماشا می کرد. روی صفحه، می‌توانستم نوعی برنامه آموزشی ببینم، با کودکی با لباس فضایی آشنا که بیکار تکان می‌خورد و مردی با کت سفید آزمایشگاهی درباره چیزی سخنرانی می‌کرد. اما اگر بخواهم حدس بزنم، آداچی واقعاً توجه نکرده بود. گرمای خفیف ماه می از پنجره باز به داخل سرازیر شد. در مقایسه با تابستان در نوسان کامل، رطوبت آنقدر ظالمانه نبود. این احتمالاً همان چیزی بود که من آخرین باری که می چرخید. اما این برای من بسیار مناسب بود. اگر نظر من نسبت به فصل‌ها با هر سال تغییر می‌کرد، احتمالاً خیلی زود خودم را فرسوده می‌کردم. ما دو نفر با هم آپارتمانی را انتخاب کرده بودیم و به خانه رفتیم. با هم به خرید رفتیم، از وسایل خانه استفاده کردیم، در یک تخت خوابیدیم و همان هوا را تنفس کردیم. همه چیز در خانه فقط برای دو نفر کافی بود. این سالی بود که من و آداچی 27 ساله شدیم – و حداقل در حال حاضر، آینده پیش رو هنوز طولانی تر از گذشته من بود.

“WHENEVER I GO VISIT my parents, they always wanna talk about the past, you know?” “Yeah?” “I didn’t get it at first, but after I thought about it, I realized it actually makes a lot of sense. Like, in terms of their age, their past is a lot longer than their future, so yeah. No wonder they’re always talking about old memories.” “Right…” “Maybe we’ll end up reminiscing all the time, too. What do you think, Adachi?” “Hmmm…” She paused to think for a moment. “That might be nice.” “Right?” This was the conversation we had as I packed my suitcase. As for Adachi, she said she wasn’t going to pack until later tonight; for now, she was sitting on the sofa, watching TV. Onscreen, I could see some sort of educational program, with a child in a familiar-looking spacesuit wiggling idly as a man in a white lab coat gave a lecture about something. But if I had to guess, Adachi wasn’t really paying attention. The faint heat of May drifted in through the open window. Compared to summer in full swing, the humidity wasn’t quite as oppressive. This was probably how I felt the last time May rolled around too. But that suited me just fine. If my opinion of the seasons changed with every single year, I’d probably wear myself out before long. Together, the two of us had picked out an apartment and moved in. We went shopping together, used the same household supplies, slept in the same bed, and breathed the same air. Everything in the house was just enough for two. This was the year Adachi and I turned 27—and at least for now, the future ahead still felt longer than my past.

این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.

Download: Adachi and Shimamura-Vol8

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بیشتر بخوانید