- عنوان کتاب: A New Earth – Awakening to your life purpose
- نویسنده: Eckhart Tolle
- حوزه: فلسفه زندگی
- سال انتشار: 2009
- تعداد صفحه: 261
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 1.56 مگابایت
یادآوری زمین، 114 میلیون سال پیش، یک روز صبح درست پس از طلوع خورشید: اولین گلی که تا به حال روی این سیاره ظاهر می شود، برای دریافت پرتوهای خورشید باز می شود. قبل از این رویداد مهم که منادی تحولی تکاملی در زندگی گیاهان است، سیاره از قبل میلیونها سال پوشیده از پوشش گیاهی بود. اولین گل احتمالاً برای مدت طولانی دوام نیاورد، و گلها باید پدیده های نادر و منزوی باقی مانده باشند، زیرا شرایط به احتمال زیاد هنوز برای گلدهی گسترده مساعد نبوده است. با این حال، یک روز به آستانه بحرانی رسید و ناگهان انفجاری از رنگ و بو در سرتاسر سیاره به وقوع میپیوندد، اگر هوشیاری ادراک برای مشاهده آن وجود داشت. خیلی بعد، آن موجودات ظریف و معطری که ما آنها را گل می نامیم، نقش اساسی در تکامل آگاهی گونه های دیگر بازی می کنند. انسانها بهطور فزایندهای جذب و مجذوب آنها میشوند. همانطور که آگاهی انسان ها رشد کرد، به احتمال زیاد گل ها اولین چیزی بودند که برای آنها ارزش قائل شدند که هیچ هدف سودمندی برای آنها نداشت، یعنی به نوعی با بقا مرتبط نبود. آنها الهام بخش هنرمندان، شاعران و عارفان بیشماری بودند. عیسی به ما میگوید که روی گلها بیندیشیم و از آن زمان یاد بگیریم که چگونه زندگی کنیم. گفته می شود بودا یک بار یک موعظه بی صدا ایراد کرد و در طی آن گلی را بالا گرفت و به آن خیره شد. پس از مدتی، یکی از حاضران، راهبی به نام ماهاکاسیاپا، شروع به لبخند زدن کرد. گفته می شود که او تنها کسی بود که خطبه را فهمیده بود. طبق افسانه، آن لبخند (یعنی تحقق) توسط بیست نفر تحویل داده شده است؟ هشت استاد متوالی و خیلی بعد خاستگاه ذن شد. دیدن زیبایی در یک گل میتواند انسانها را، هر چند مختصر، با زیبایی که بخش مهمی از درونیترین وجود اوست، یعنی طبیعت واقعیشان، بیدار کند. اولین شناخت زیبایی یکی از مهمترین رویدادها در تکامل آگاهی انسان بود. احساسات شادی و عشق به طور ذاتی با این شناخت مرتبط هستند. بدون اینکه ما کاملاً متوجه آن باشیم، گل ها برای ما بیانی از آنچه در درون خودمان بالاترین، مقدس ترین و در نهایت بی شکل است، می شوند. گلها، زودگذرتر، اثیریتر و لطیفتر از گیاهانی که از آنها پدید آمدهاند، مانند پیامآورانی از قلمروی دیگر میشوند، مانند پلی بین دنیای اشکال فیزیکی و بیشکل. آنها نه تنها رایحه ای لطیف و دلنشین برای انسان داشتند، بلکه عطری را از قلمرو روح به ارمغان می آوردند. با استفاده از کلمه روشنگری در معنایی گسترده تر از آنچه که مرسوم پذیرفته شده است، می توانیم به گل ها به عنوان روشنگری گیاهان نگاه کنیم. هر گونه حیاتی در هر قلمروی معدنی، گیاهی، حیوانی یا انسانی را می توان گفت که تحت روشنگری قرار می گیرد. با این حال، این یک اتفاق بسیار نادر است زیرا چیزی فراتر از یک پیشرفت تکاملی است: همچنین متضمن یک ناپیوستگی در توسعه آن، جهشی به سطح کاملاً متفاوتی از هستی و مهمتر از همه، کاهش مادی است. چه چیزی می تواند سنگین تر و غیر قابل نفوذ تر از یک سنگ، متراکم ترین از همه اشکال باشد؟ و با این حال برخی از سنگ ها در ساختار مولکولی خود تغییر می کنند، به کریستال تبدیل می شوند و بنابراین در برابر نور شفاف می شوند. برخی از کربن ها تحت فشار و حرارت غیرقابل تصور به الماس و برخی مواد معدنی سنگین به سنگ های قیمتی دیگر تبدیل می شوند. اکثر خزندههای خزنده، که در بین تمام موجودات زمینی هستند، میلیونها سال است که بدون تغییر باقی ماندهاند. با این حال، برخی از آنها پر و بال کردند و به پرندگان تبدیل شدند و به این ترتیب نیروی گرانشی که آنها را برای مدت طولانی نگه داشته بود به چالش کشیدند. آنها در خزیدن یا راه رفتن بهتر نشدند، بلکه کاملاً از خزیدن و راه رفتن فراتر رفتند. از زمان های بسیار قدیم، گل ها، کریستال ها، سنگ های قیمتی و پرندگان اهمیت ویژه ای برای روح انسان داشته اند. مانند همه اشکال زندگی، آنها، البته، تجلی موقتی از یک زندگی واحد، یک آگاهی هستند. اهمیت ویژه آنها و دلیل این که انسانها چنین شیفتگی و علاقه به آنها را احساس می کنند را می توان به کیفیت اثیری آنها نسبت داد. به محض وجود درجه معینی از حضور، توجه ساکن و هوشیار در ادراکات انسان، آنها می توانند جوهر حیات الهی را حس کنند، همان آگاهی یا روح ساکن در هر موجودی، هر شکل زندگی، آن را با ذات خود یکی بشناسند. و بنابراین آن را مانند خودشان دوست دارند. با این حال، تا زمانی که این اتفاق نیفتد، بیشتر انسانها فقط اشکال بیرونی را میبینند، غافل از جوهر درونی، همانطور که از ذات خود بیخبرند و تنها با شکل فیزیکی و روانی خود شناسایی میشوند.
EVOCATION Earth, 114 million years ago, one morning just after sunrise: The first flower ever to appear on the planet opens up to receive the rays of the sun. Prior to this momentous event that heralds an evolutionary transformation in the life of plants, the planet had already been covered in vegetation for millions of years. The first flower probably did not survive for long, and flowers must have remained rare and isolated phenomena, since conditions were most likely not yet favorable for a widespread flowering to occur. One day, however, a critical threshold was reached, and suddenly there would have been an explosion of color and scent all over the planet if a perceiving consciousness had been there to witness it. Much later, those delicate and fragrant beings we call flowers would come to play an essential part in the evolution of consciousness of another species. Humans would increasingly be drawn to and fascinated by them. As the consciousness of human beings developed, flowers were most likely the first thing they came to value that had no utilitarian purpose for them, that is to say, was not linked in some way to survival. They provided inspiration to countless artists, poets, and mystics. Jesus tells us to contemplate the flowers and learn from then how to live. The Buddha is said to have given a silent sermon once during which he held up a flower and gazed at it. After a while, one of those present, a monk called Mahakasyapa, began to smile. He is said to have been the only one who had understood the sermon. According to legend, that smile (that is to say, realization) was handed down by twenty? eight successive masters and much later became the origin of Zen. Seeing beauty in a flower could awaken humans, however briefly, to the beauty that is an essential part of their own innermost being, their true nature. The first recognition of beauty was one of the most significant events in the evolution of human consciousness. The feelings of joy and love are intrinsically connected to that recognition. Without our fully realizing it, flowers would become for us an expression in form of that which is most high, most sacred, and ultimately formless within ourselves. Flowers, more fleeting, more ethereal and more delicate than the plants out of which they emerged, would become like messengers from another realm, like a bridge between the world of physical forms and the formless. They not only had a scent that was delicate and pleasing to humans, but also brought a fragrance from the realm of spirit. Using the word enlightenment in a wider sense than the conventionally accepted one, we could look upon flowers as the enlightenment of plants. Any life?form in any realm mineral, vegetable, animal, or human can be said to undergo enlightenment. It is, however, an extremely rare occurrence since it is more than an evolutionary progression: It also implies a discontinuity in its development, a leap to an entirely different level of Being and, most important, a lessening of materiality. What could be heavier and more impenetrable than a rock, the densest of all forms? And yet some rocks undergo a change in their molecular structure, turn into crystals, and so become transparent to the light. Some carbons, under inconceivable heat and pressure, turn into diamonds, and some heavy minerals into other precious stones. Most crawling reptilians, the most earthbound of all creatures, have remained unchanged for millions of years. Some, however, grew feathers and wings and turned into birds, thus defying the force of gravity that had held them for so long. They didnt become better at crawling or walking, but transcended crawling and walking entirely. Since time immemorial, flowers, crystals, precious stones, and birds have held special significance for the human spirit. Like all life?forms, they are, of course, temporary manifestations of the underlying one Life, one Consciousness. Their special significance and the reason why humans feel such fascination for and affinity with them can be attributed to their ethereal quality. Once there is a certain degree of presence, of still and alert attention in human beings perceptions, they can sense the divine life essence, the one indwelling consciousness or spirit in every creature, every life?form, recognize it as one with their own essence and so love it as themselves. Until this happens, however, most humans see only the outer forms, unaware of the inner essence, just as they are unaware of their own essence and identify only with their own physical and psychological form.
این کتاب را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
نظرات کاربران