- عنوان: The Girl of my Dreams
- نویسنده: DURJOY DATTA
- سال انتشار: 2016
- تعداد صفحات: 238
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 0.97 مگابایت
این در یک لحظه اتفاق می افتد و با این حال به نظر می رسد همه چیز به طور بی پایانی در حال گسترش است. یک لحظه به او خیره می شوم، آن صورت سفید رنگ پریده نیمه پوشیده از موهای سیاه مانند شب به من لبخند می زند و لحظه ای دیگر از او می خواهم که به جاده نگاه کند. لبخند روی صورتمان از بین می رود. خیلی دیر شده یک تاکسی با عجله به سمت ما میآید و از سمت اشتباه رانندگی میکند. او ماشین را به سمت راست منحرف می کند تا از برخورد جلوگیری کند و به سمت نرده جداکننده حرکت می کند. تاکسی نیز به سمت راست خود منحرف می شود. او دوره را تصحیح می کند، اما خیلی دیر شده است. ترمز می زند و ماشین جیغی می کشد. چیزی می شکند. او به جلو پرتاب می شود. کمربند ایمنی برای کاهش سرعت او وجود ندارد زیرا صورتش به فرمان کوبیده می شود و مانند یک ماسک خاکی نیمه شکل خم می شود. صورتش میچرخد، فکهایش منقبض میشود، دندانهایش در هم ریخته است. چشمانش به طرز غیرانسانی بیرون زده است. خون فوران می کند. انگار می توانم دستم را دراز کنم و صورتش را بگیرم اما دستانم به آرامی در هوا حرکت می کنند. من می شنوم که دنده های خودم مانند شاخه های خشک در برابر ضربه کمربند ایمنی به هم می خورد. وقتی کمربند ایمنی مرا به عقب هل می دهد، درد تیراندازی در قفسه سینه ام افزایش می یابد. جهان بیرون از شیشه جلو می چرخد. یک بار. دو برابر. او هنوز به من لبخند می زند، صورتش با زاویه ای نامناسب از گردن چرخیده، لب هایش بریده و خونی است. ناگهان ماشین از روی نرده ورق می زند و به کامیونی در سمت مقابل جاده برخورد می کند. سکوتی مرگبار فرود می آید. زمان یخ می زند. تکههای شیشه و بافت و دندانها در هوا معلق میمانند و حرکت نمیکنند. از میان درد، به چهرهی زمانی زیبایش نگاه میکنم، چهرهای که عاشقش بودم، حالا هرجومرج از خون، بافت متورم، و تکههای استخوان و دندانهای شکسته. دستم را به سمت صورتش دراز می کنم. برای همیشه طول می کشد. و پس از آن صدای خراش ناراحت کننده فضا را پر می کند. فلز در برابر فلز، استخوان در برابر استخوان، استخوان در برابر گوشت، گوشت در برابر فلز. من به عقب و جلو پرتاب شده ام. پاهایم می پیچد و در هم می پیچد. رباطها میشکنند، استخوانها میشکنند. یک قطعه دندانه دار از فلز وارد ران من می شود و از طرف دیگر جایی که نمی توانم آن را ببینم بیرون می آید. شیشه خرد میشود و تکههای آن در اعماق صورتم مینشیند. پوستم از گرما آواز می خواند. بوی سوزان لاستیک ما را فرا می گیرد. شعله های نارنجی قرمز همه چیز را می لیسند. سعی میکنم چشمانم را باز کنم، که اکنون پر از خون از پیشانیام است. او را مانند یک عروسک پارچه ای داخل قفس ماشین پرتاب می کنند. چشمانش باز است و به من نگاه می کند. من به دنبال نشانههایی از او میگردم، اما فقط میتوانم انعکاس عصبانی خودم را ببینم که به عقب خیره شده است. هیچ اثری از زندگی در آن چشم ها نیست. اما لبخند بر لب دارد. یک لبخند سرد، یخ زده و مرده. یک تکه فلزی سرگردان مانند تبر داغی از روی تیغه شانه ام عبور می کند و مرا به صندلی می چسباند. ماشین دوباره می چرخد و او از شیشه جلو پرت می شود. من دست کتک خورده ام را به او می دهم اما او از دید خارج است. ماشین دوباره به زمین می خورد. از کمربند بیرون می آیم و به سقف ماشین می کوبم. شروع به از دست دادن هوشیاری می کنم. اسمش را فریاد می زنم اما فقط ناله ای از لبانم خارج می شود. شریاسی . . .
It happens in an instant and yet everything seems to stretch out interminably. One moment I’m gazing at her, that pale white face half covered with hair as black as night itself is smiling at me, and the next I’m urging her to look at the road. The smiles on our faces die out. It’s too late. A taxi is rushing towards us, driving on the wrong side. She swerves the car to the right to avoid collision and heads towards the divider railing. The taxi too swerves to its right. She corrects course, but it’s too late. She slams on the brakes and the car makes a dying screech. Something breaks. She is thrown forward. There’s no seat belt to slow her down as her face smashes against the steering wheel and bends like a half-formed clay mask. Her face scrunches, her jawline contorts, her teeth are knocked out. Her eyes protrude inhumanly. Blood spurts. It feels like I can reach out and hold her face but my hands move slowly through the air. I hear my own ribs snap like dry twigs against the impact of the seat belt. A shooting pain rises in my chest when the seat belt pushes me back. The world spins outside the windshield. Once. Twice. She is still smiling at me, her face turned at an awkward angle from the neck, her lips cut and bloody. Suddenly, the car flips over the railing and slams into a truck on the opposite side of road. A deathly silence descends. Time freezes. Pieces of glass and tissue and teeth stay suspended mid-air, unmoving. Through the pain, I’m looking at her once-beautiful face, the face I fell in love with, now a chaos of blood, distended tissue, and shards of bone and broken teeth. I reach out for her face. It takes forever. And then a disquieting crunch fills the air. Metal against metal, bone against bone, bone against flesh, flesh against metal. I’m thrown backward and forward. My legs twist and tangle. Ligaments snap, bones break. A jagged piece of the metal enters my thigh and comes out from the other side where I can’t see it. Glass shatters and fragments lodge deep in my face. My skin singes from the heat. The burning smell of rubber engulfs us. Orange-red flames lick everything up. I try opening my eyes, now flooded with blood from my forehead. She’s being thrown like a rag doll inside the roll cage of the car. Her eyes are open and she’s looking at me. I look for signs of her but can only see my own gory reflection staring back. There’s no trace of life in those eyes. But she has a smile on her face. A cold, frozen, dead smile. A stray piece of metal pierces through my shoulder blade like a hot axe through butter and pins me to the seat. The car flips again and she’s thrown out of the windshield. I give her my battered hand but she’s out of sight. The car slams to the ground again. I snap out of the seat belt and slam against the roof of the car. I start to lose consciousness. I shout her name but only a whimper escapes my lips. Shreyasi . . .
این رمان را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.
Download: The Girl of my Dreams
نظرات کاربران