0

دانلود رمان انگلیسی “قایقران و همسرش”

بازدید 381
  • عنوان کتاب: The Ferryman and His Wife
  • نویسنده: Frode Grytten
  • سال انتشار: 2025
  • تعداد صفحه: 116
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 8.48 مگابایت

ساعت پنج و ربع صبح نیلز ویک چشمانش را باز کرد و آخرین روز زندگی‌اش آغاز شد. او جایی بین خواب و بیداری دراز کشیده بود، مطمئن بود که طبق عادتش دوباره به خواب می‌رود. اما حالا روز از راه رسیده بود. برگشت و متوجه اتاق، رادیوی ساعت‌دار و سرمای وارد شده از پنجره‌ی باز شد. تا جایی که می‌توانست ببیند، امروز هیچ لکه‌ی خونی روی بالش نبود. خواب چه می‌دید؟ دستی در موهایش، نوک انگشتانش که گونه‌اش را نوازش می‌کردند، صدایی که از میان تاریکی به گوشش رسید. عزیزم، پایین منتظرت می‌مانم. پاهایش را روی زمین سرد گذاشت، وارد حمام شد، شلوار خوابش را پایین کشید و از سنگینی ادرار شب که با یک آه بلند و طولانی به کاسه توالت می‌ریخت، خود را خالی کرد. او شروع به انجام کاری کرد که باید انجام می‌شد. او هنوز قادر بود مراسم صبحگاهی خود را با حرکات کارآمد انجام دهد: خودش را صاف کرد، لباس پیدا کرد، قهوه درست کرد، صبحانه خورد، در هر هوایی به قایق رفت. این حرکات، در طول یک زندگی طولانی در او ریشه دوانده بود. در حمام، او به آبی که روی پوست رنگ‌پریده‌اش می‌ریخت نگاه می‌کرد. در سینک، تیغ خود را روی گونه‌ها و فکش، پایین گلو و روی سیب گلویش می‌کشید. دست راستش کمی می‌لرزید – باید مراقب می‌بود. او نمی‌خواست با چسب زخم روی لب بالایی‌اش یا تکه‌ای دستمال توالت خونین چسبیده به چانه‌اش از آبدره عبور کند. چه چیز دیگری؟ دندان؟ دست؟ پماد؟ او به حذف افترشیو فکر کرد. اما این روز نمی‌توانست هیچ تفاوتی با دیروز، یا روز قبل از آن، یا هر روز دیگری قبل از آن داشته باشد. مرد درون آینه. مردی با قد متوسط، هیکل درشت و قوی؛ موهایی که زمانی تیره بودند اما حالا رگه‌هایی از خاکستری داشتند. صورتی عمیقاً چروکیده، پیشانی بلند، چشمان باریک، ابروهایی که می‌توانستند با کمی اصلاح هماهنگ شوند. جاذبه زمین نقش خود را ایفا کرده بود؛ او اغلب شوخی می‌کرد که فقط پاهایش هنوز شبیه خود کامل و واقعی‌شان هستند. او نگاه خودش را حفظ کرده بود. مرد درون آینه به او خیره شد، دستانش را پایین آورد و سعی کرد لبخندی بزند. او مردی بود که دوست داشت همه چیز را در مورد اتفاقات اطرافش بداند: آب و هوا، باد، جزر و مد. حالا به مردی نگاه می‌کرد که دیگر نمی‌دانست به کجا می‌رود.

AT A QUARTER PAST FIVE in the morning Nils Vik opened his eyes, and the last day of his life began. He lay there somewhere between dreaming and waking, sure that he would slip back into sleep, as was his habit. But now the day was here. He turned over, becoming aware of the room, the clock radio, the cold drifting in through the open window. There were no bloodstains on the pillow today, as far as he could see. What had he been dreaming about? A hand through his hair, fingertips brushing his cheek, a voice that reached him through the darkness. I’ll wait for you downstairs, sweetheart. He set his feet on the cold floor, went into the bathroom, pulled down his pyjama bottoms and emptied himself of the weight of the night’s piss, which poured into the toilet bowl in a single, long sigh. He began to do what had to be done. He was still capable of performing his morning ritual with efficient movements: get himself upright, find clothes, make coffee, eat breakfast, go down to the boat whatever the weather. These movements, drilled into him over the course of a long life. In the shower he watched the water as it gushed over his pale skin. At the sink he dragged his razor across his cheeks and jaw, down his throat and over his Adam’s apple. His right hand was trembling slightly – he had to be careful. He didn’t want to cross the fjord with a plaster on his upper lip or a bloody scrap of toilet paper stuck to his chin. What else? Teeth? Hands? Pomade? He considered omitting the aftershave. But this day couldn’t be any different to yesterday, or the day before that, or any other day before that one. The man in the mirror. A man of medium height, stocky and strong; hair once dark but now streaked with grey. A deeply furrowed face, high forehead, narrow eyes, brows that could do with a trim. Gravity had played its part; he would often joke that only his feet still looked like their full and true selves. He held his own gaze. The man in the mirror stared back at him, lowered his arms, attempted a smile. He was a man who liked to know everything about what went on around him: the weather, the wind, the tides. He was now looking at a man who no longer knew where he was going.

این کتاب را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:

Download: The Ferryman and His Wife

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش نقاشی سیاه قلم کلیک کنید