- عنوان رمان: Healed -A Legacy Novel
- نویسنده: Sandra R Neeley
- سال انتشار: 2025
- تعداد صفحه: 282
- زبان اصلی: انگلیسی
- نوع فایل: pdf
- حجم فایل: 0.98 مگابایت
برنت فریاد زد: «در لعنتی رو باز کن!» در حالی که از عصبانیت فکهایش را به هم میفشرد، غرغر کوچکی کرد و در حالی که به دنبال راهی برای ورود به خانه میگشت، در اطراف خانه شروع به گشتن کرد. ابی از ایوان جلویی خانهاش گفت: «هی.» و از ایوان خانه رمی پایین آمد و وارد چمنها شد. برنت نگاهی به او انداخت. «هی، ابی.» ابی پرسید: «میتونم یه کمکی بهت بکنم؟» برنت با تمسخر پاسخ داد: «فقط اگه بتونی کاری کنی رمی بلند شه و بره سر کار.» ابی لبخند زد. «میترسم این چیزی نباشه که من هیچ کنترلی روش داشته باشم.» «آره، منم. و قراره همه چیز تحت کنترل من باشه.» «اگه کمکی میخواد بکنه، همین چند ساعت پیش بیدار شده.» «ساعت ده صبحه! هنوز باید بیدار باشه.» ابی شانهای بالا انداخت و در حالی که لبهایش را به هم میفشرد، نگاهش را برگرداند. برنت دیگر توجهش را بین خانه رمی و ابی تقسیم نکرد و روی او تمرکز کرد. همه چیز در مورد او نشان میداد که چیزی میداند که او نمیدانست. «چی رو به من نمیگی؟» به نظر میرسید که مردد است هر چه را که میدانست به او بگوید، اما آنقدر مطمئن بود که به داخل برنگردد. برنت در حالی که به آرامی به سمت او میرفت، گفت: «معلوم است که چیزی ذهنت را مشغول کرده، ابی.»
“Open the damn door!” Brandt yelled. Clenching his jaws in irritation a small grumble left him as he started around the house, looking for a way in. “Hey,” Abby said, from her front porch as he stepped off Remi’s porch and into the grass. Brandt glanced her way. “Hey, Abby.” “Can I help you with something?” Abby asked. “Only if you can get Remi to get his ass up and to go to work,” Brandt snidely answered. Abby smiled. “Afraid that’s not quite something I have any control over.” “Yeah, me either. And I’m supposed to be all about the control.” “If it’s any help, he was up just a few hours ago.” “It’s 10:00 A. M.! He should still be up.” Abby kind of shrugged a shoulder and looked away as she pressed her lips together. Brandt stopped splitting his attention between Remi’s house and Abby and concentrated on her. Everything about her indicated she knew something he didn’t. “What aren’t you telling me?” She seemed hesitant to tell him whatever it was she knew, but sure enough to not go back inside. “There’s obviously something on your mind, Abby,” Brandt said, walking slowly toward her.
این رمان را میتوانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
Download: Healed -A Legacy Novel

نظرات کاربران