مجله علمی تفریحی بیبیس
0

دانلود رمان انگلیسی “با این زندگی آهسته بس است!” – من به عنوان یک جن بالا تناسخ شدم و اکنون حوصله ام سر رفته است – جلد پنچم

  • عنوان: Enough of with This Slow Life! – I Was Reincarnated as a High Elf and Now I’m bored- Vol. 5
  • نویسنده: Rarutori
  • سال انتشار: 2024
  • تعداد صفحه: 205
  • زبان اصلی: انگلیسی
  • نوع فایل: pdf
  • حجم فایل: 28.1 مگابایت
“خوشحالم که شما را سالم می بینم. من امیدوار بودم تا زمانی که هنوز زنده بودم دوباره شما را ملاقات کنم.» در اتاقی مملو از فرزندان، نوه‌ها و نوه‌های کایها نشسته بود، اولین کسی که صحبت کرد شیزوکی بود که به اندازه کافی بزرگ بود که ریاست مدرسه را رها کرده بود. در کنار او رئیس فعلی مدرسه پسرش توکی و شاگرد من در رشته آهنگری دخترش سوها بودند. در کنار توکی همسر و دو فرزندش و در کنار سوها همسر و سه فرزندش بودند. همسر توکی کسی بود که من نمی شناختم، اما شوهر سوها یکی از شاگردان دیگری بود که آهنگری را در کنار او آموخته بود. توکی یک پسر سیزده ساله و یک دختر ده ساله داشت، در حالی که بچه های سوها پسرهای هفده و پانزده ساله و یک دختر سیزده ساله بودند. بیرون از این اتاق، دختر کائها، میزوها، ظاهراً در ویستکورت ریشه دوانده بود، و فرزندانش یک دوجوی دیگری از مدرسه یوسوگی را در آنجا راه اندازی کرده بودند. واقعاً احساس می‌کردم وقتی من نبودم، خانواده خیلی بزرگ شده است. این اولین باری بود که با نوه‌های کایها ملاقات می‌کردم، آنها به من کمی مشکوک نگاه کردند. من حدس می زنم که انتظار می رفت. رابطه من با مدرسه یوسوگی بسیار پیچیده بود. با اینکه از نظر فنی شاگرد مدرسه بودم، اما از رئیس فعلی و قبلی باتجربه تر بودم و به عنوان آهنگر استاد مدرسه بودم. اما من به عنوان یک جن بلند، به سختی بزرگتر از آنها به نظر می رسیدم، بنابراین سردرگمی آنها طبیعی بود. مخصوصاً بچه‌های سوها به نظر می‌رسیدند که مطمئن نبودند چگونه با من رفتار کنند، زیرا شنیده بودند که من به مادرشان آموزش داده‌ام. شیزوکی به اطراف اتاق نگاه کرد. «فکر می‌کنم تعداد زیادی از شما در اینجا هستند که فقط در داستان‌ها نام ایسر را شنیده‌اند. او برای من مانند یک پدر است. البته هیچ ارتباط خونی بین ما نبود و حتی می دانستم پدر واقعی او کی بوده است. اما هیچ راهی وجود نداشت که از شنیدن این حرف او خوشحال نشم. در حالی که ناامیدانه برای حفظ آرامشم می جنگیدم، او ادامه داد. با این حال، من از شما نمی خواهم که با او مودب باشید. اگر او شما را اذیت می کند، هر زمان که خواستید او را به چالش بکشید. او مهمان ما نیست؛ او خانواده است من کاملاً قصد دارم خودم او را به چالش بکشم.»

“I’m glad to see you back safely. I’d hoped to meet you again while I was still alive.” Sitting in a room filled with Kaeha’s children, grandchildren, and great- grandchildren, the first person to speak was Shizuki, already old enough to have given up the headship of the school. Alongside him were the current head of the school, his son Touki, and my student in blacksmithing, his daughter Souha. Beside Touki were his wife and two children, and beside Souha were her husband and three children. Touki’s spouse was someone I didn’t know, but Souha’s husband was one of the other students who had learned blacksmithing alongside her. Touki had a thirteen-year-old son and a ten-year-old daughter, while Souha’s kids were boys of seventeen and fifteen, and a girl of thirteen. Outside of this room, Kaeha’s daughter Mizuha had apparently put down roots in Vistcourt, and her children had started another Yosogi School dojo there. It really felt like the family had grown a lot while I was gone. This being my first time meeting with Kaeha’s great-grandchildren, they viewed me with a bit of suspicion. I guess that was to be expected. My relationship to the Yosogi School was pretty complicated. Though I was technically a student of the school, I was more experienced than both the current and previous heads, and as a blacksmith I was the school’s master. But as a high elf, I hardly looked older than they did, so their confusion was only natural. Souha’s kids in particular seemed unsure of how to treat me, having heard that I’d taught their mother. Shizuki looked around the room. “I suppose there are plenty of you here who have only ever heard of Acer in stories. He is like a father to me,” he began. Of course, there was no blood connection between us, and I even knew who his real father had been. But there was no way I wouldn’t be elated to hear him say that. As I fought desperately to maintain my composure, he continued. “However, I’m not going to ask you to be so polite to him. If he bothers you, challenge him any time. He isn’t our guest; he’s family. I fully intend to challenge him myself.”

این رمان را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید.

Download: Enough of with This Slow Life! – Vol. 5

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاه شما توهین آمیز باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید

X
آموزش ساز ویولن کانال واتساپ